اینجا همه چی درهمه
از بودن در این وب سایت لذت ببرید دوستان عزیز
 

 

 

هشدارهای طب سنتی

با توجه به اقبال روز افزون مردم به طبهای مکمل و جایگزین از جمله طب سنتی ایران، متاسفانه بازار سوء استفاده در این حوزه نیز افزایش چشمگیری داشته است. در همین رابطه ضمن هشدار به علاقه مندان طب سنتی توجه شما را به نکات زیر جلب میکنیم:

۱- از بکار بستن دستورات و توصیه های دارویی گیاهی بدون مشورت پزشک متخصص طب سنتی جدا بپرهیزید.

۲-برخی بیماریها به خصوص بیماریهای صعب العلاج نیاز به ویزیت متخصص طب سنتی همراه با ارائه سوابق پزشکی بیماردارد . بنا براین بدون مشورت با پزشک داروهای خود را قطع نکنید و به هر دارویی اعنماد نکنید که عوارض جبران ناپذیری دارد.

۳- بسیاری از داروهای گیاهی عرضه شده در عطاری ها دارای ناخالصی و بعضا غیر بهداشتی هستند بنا براین معتبر بودن عطاری را از مراکز طب سنتی جویا شوید.

۴- متاسفانه بسیاری از سایتهای اینترنتی علاوه بر ارائه خودسرانه دارو به تجویز نسخه بدون ویزیت و بدون صلاحیت علمی می پردازند. از مشاوره با این سایتها که متاسفانه بدون نظارت هرروز نیز گسترش میابند بپرهیزید و فقط به پایگاههایی مراجعه نمایید که زیر نظر متخصصان طب سنتی اداره میشوند.

5- برخی افراد با استفاده از روابطی به رسانه های عمومی راه یافته و دم از طب سنتی می زنند تا راه را برای کسب درآمد بیشتر باز کنند، برخی از این افراد اقدام به ویزیت های اینترنتی و ارایه نسخه می کنند که به هیچ وجه از نظر اصول طب سنتی و نه از نظر قانونی درست نیست (اصولا از کجا معلوم که خود این فرد پرونده را مطالعه کرده و نسخه می پیچد نه یک شخص دیگر)

6- موارد زیادی دیده شده که به نام ارایه مدرک کلاسهایی با موضوع آموزش درمان و نسخه نویسی برای عموم برگزار می گردد که هزینه های زیادی نیز دریافت می کنند بدانید که این نوع کلاسها صد در صد کلاهبرداری بوده و تنها متولی نظام سلامت کشور وزارت بهداشت است که به هیچ فرد غیر پزشکی اجازه دخالت در امر درمان را نداده و تبعات قانونی این مورد بسیار سنگین است و تنها پیامد آن موضع گیری مسئولین و سایر پزشکان در مقابل طب سنتی به دلیل ایجاد هرج و مرج در نظام سلامت است! (تنها کلاسها و دوره های آموزش اصول سلامتی قانونی هستند)


7-متأسفانه در جامعه اطلاعات نادرستی به نام طب سنتی در بین مردم رواج یافته است. لطفاٌ به نظر پزشک متخصص طب سنتی بیش از شایعات و اطلاعات عامه اعتماد کنید.

8-توجه کنید برای هرگونه درمان با طب سنتی فقط و فقط به متخصص طب سنتی (دارنده مدرک PhD طب سنتی) مراجعه کنید و جدا از مراجعه به افراد غیر مرتبط حتی پزشک عمومی خودداری نمایید.

9-هنگام خرید داروهای گیاهی، باید توجه شود که گیاه مورد نظر اصلی است، بهتر است مصرف کننده شخصا از این موضوع اطمینان پیدا کند چرا که برخی از این گیاهان واقعی نیستند، متاسفانه موارد تجویز اشتباه داروهای گیاهی به صورت مکرر رخ می دهد، این گیاهان می توانند سمی باشند یا با گیاهان سمی مخلوط شده باشند.

به نام خدا
آیا حرارت دادن عسل مضر است؟!
دکتر علیرضا درخشان
دستیار طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
================================

 

در مکاتب مختلفی طبی شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد، برخی از این تفاوتها ریشه در تفاوتهای اقلیمی و نژادی داشته و لذا قابل تعمیم به سایر اقلیم ها و نژادها نیستند؛ از جمله این تفاوتها، بحث عسل حرارت دیده است!

توصیه به عدم مصرف عسل حرارت دیده (heated honey) و سمی بودن آن از توصیه های اکید مکتب طب هندی (آیورودا) می باشد. طبق دیدگاه آیورودا، عسل نباید به هیچ روشی اعم از حرارت مستقیم یا مخلوط با نوشیدنی های داغ، بیشتر از 40درجه سلسیوس حرارات ببیند و توجیه متخصصان این طب در این باره اینگونه است که حرارت دادن عسل موجب دشواری هضم آن و تبدیل آن به مواد لزج و چسبناکی می شود که با چسبیدن به غشای موکوسی، مجاری بدن را مسدود می کنند.

عسل های تجاری طی فرآوری، حرارت می بینند تا هم ویسکوزیته آنها کاهش پیدا کند و هم از کریستالیزه شدن آنها جلوگیری به عمل آید. این حرارت موجب ایجاد ماده ای بنام هیدروکسی متیل فورفورالدهید (HMF) در عسل می شود. البته حرارت طبیعی هم می تواند باعث ایجاد مقادیری از این ماده در عسل بشود. این ماده از شکسته شدن فروکتوز موجود در عسل به وجود می آید و میزان آن در عسل به عنوان شاخصی برای استانداردسازی بهداشتی عسل و محصولات آن مورد استفاده قرار می گیرد. بر اساس استاندارد های بین المللی غذایی، میزان HMF موجود در عسل پس از فرآوری، نباید بیشتر از 40 mg/kg باشد.

نتیجه ی مطالعه ای که توسط متخصصان آیورودا در سال 2010 انجام شد، نشان داد که حرارت دادن عسل موجب افزایش معنادار HMF در آن می شود ولی تفاوتی در شاخص های وزنی و سلامت موش هایی که از عسل حرارت دیده تغذیه شده بودند در مقایسه با گروهی که از عسل بدون حرارت استفاده کرده بودند دیده نشد. فیل چندلر، یکی از پرورش دهندگان زنبور عسل نیز اثرات HMF را بر زنبور عسل مورد آزمایش قرار داد و مشاهده کرد که زنبورهایی که از عسل حرارت دیده تغذیه می کنند، می میرند. در عین حال اگرچه مطالعاتی بر سمی بودن HMF در انسان صحه می گذارند، مقالات دیگری نیز بر بی خطر بودن آن تاکید دارند و معتقدند که میزان بیشتر از آن بطور معمول در برخی محصولات شکری (از جمله آبمیوه ها و شیر حرارت دیده هم) وجود دارد. بنابراین به نظر می رسد که برای اثبات ادعای سمیت عسل حرارت دیده در انسان، تا کنون شواهد کافی در دسترس نیست و نیاز به مطالعات بیشتری می باشد.


اما در مکتب طب ایرانی توصیه مستقیمی مبنی بر منع حرارت دادن عسل وجود ندارد. از سوی دیگر از عسل یا ماءالعسل مطبوخ(جوشانده) در کتب متعددی در بحث درمان بیماری ها، نام برده شده است. حکیم عقیلی، از دانشمندان متاخر طب ایرانی در کتاب مخزن الدویه، عسل مطبوخ کف گرفته را دارای حرارت و حدت کمتری از عسل خام می داند و در حرارت دادن عسل، ترکیب آن با آب و ملایم بودن حرارت را شرط می کند و از حرارت زیاد که موجب تغییر طعم عسل شود منع می کند.

همچنین علی بن عباس اهوازی از حکمای بزرگ قرن چهارم هجری قمری اگرچه برای گرم مزاجان یا کسانی که غلبه صفرا دارند یا جوانان توصیه به پرهیز از مصرف عسل کرده است ولی منعی برای جوشاندن آن ذکر نکرده و از طرفی جوشانده عسل با آب که کف و ناخالصی های آن گرفته شده باشد را دارای اثر تندی و زدایندگی کمتر و غذادهی بیشتر نسبت به عسل معمولی می داند

ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که عسل های تازه طبیعی، مقدارهای متفاوتی از HMF را دارا هستند و بنابراین عواملی نظیر منطقه جغرافیایی و آب وهوا، نوع زنبور عسل و تفذیه آن و ....، قطعا در میزان ترکیبات شیمیایی عسل موثر است.

همه چیز درباره طب اسلامی و نسبت آن با طب نوین

 مشرق، دکتر حسین روازاده از شناخته شده‎ترین چهره‎‎های فعال در جریان طب اسلامی‎ست. متخصص قلب و فارغ‎التحصیل از دانشگاه تهران؛ ایشان سهم عمده‎ای در آگاهی‎بخشی به جامعه از دسیسه‎ها و توطئه‎‎های جریان استعمار در بحث طب و تغذیه داشته‎اند و نظر بسیاری از آحاد جامعه را به‎سوی خود جلب کرده‎اند. مطالب پیش رو حاصل گفت‎وگوی چند ساعته پنجره با ایشان است که به‎طور خلاصه به علاقه‎مندان این حوزه تقدیم می‎شود.

اگر شما بخواهید طب اسلامی را به‎طور خلاصه معرفی کنید، چه تعریفی ارائه می‎دهید؟

طب در مجموع به هرچیزی که بتواند در راستای سلامتی انسان مؤثر باشد، چه در درمان جسم و چه در درمان روح، گفته می‎شود که همگی توسط پروردگار تبارک و تعالی در طول قرون گذشته هدایت شده، گرچه به نام دانشمندان متفاوت ثبت باشد. در یک جمله ساده طب را در مجموع متعلق به پروردگار تبارک و تعالی می‎دانم و در زمان صدر اسلام هم چون تجمیعی از تمام علوم و ادیان شد، طب هم در این راستا مانند علم نجوم و علم‎‎های دیگر اسم اسلامی بر آن نهاده شد. البته در رابطه با علوم دیگر می‎شود شکل‎‎های دیگری هم مطرح کرد، اما در مورد طب ادله‎‎ای وجود دارد که انسان نمی‎تواند به هیچ‎وجه ادعا کند که می‎تواند علم طب را خودش ابداع و اجرا کند و بدون غلط، نتیجه خوبی بگیرد. در مجموع علم را آن‎چیزی می‎دانم که در جهت اهداف عالی بشر حرکت کند، اما در مورد علم طب نظرم بر این است که این علم فقط اگر الهی باشد در جهت اهداف عالی بشر حرکت می‎کند، در غیر این‎صورت حرکت نخواهد کرد.

پس آیا این درست است که اصل علم طب قدیم از الهامهای   وحیانی سرچشمه گرفته است؟

تا آن‎جایی که من به‎عنوان یک محقق، تحقیق کردم، هر چیزی که در حال حاضر در دنیا به‎عنوان علم نامیده می‎شود و مفید برای جامعه بشری در زمینه سلامتی روح و روان و جسم فرد است، هیچ‎کدام متعلق به علم غیرخدایی نیست و غیر از این هرچیزی که امروزه به‎عنوان طب امروز مطرح است قطعا برای بشر مضر است. به‎عنوان مثال دانشمندی به‎نام «ویلیام هاروِی» عنوان کرده که گردش کوچک خون را کشف کرده. خب به نام خودش هم ثبت کرده و برخی از کسانی‎که از طب نوین به‎شدت حمایت می‎کنند، به‎عنوان افتخار از این یاد می‎کنند یا فیزیولوژیست‎‎ها روی این موضوع خیلی مانور می‎دهند. دانشجویی مصری در تحقیقاتی که داشته، مشخص کرده که این متعلق به یک دانشمند مسلمان به‎عنوان «قَرَشی» است که ایشان هم به نوبه خود از دانشمندان ایرانی درس گرفته.

هرجا که بررسی می‎کنیم می‎بینیم که تماما این‎‎ها طریق بیان‎شان این است که از خودشان چیزی نداشتند و از جای دیگری الهام گرفته‎اند یا به هر حال علمی است خدایی؛ ولو گرچه‎کسی بیاید و این علم را به دیگری منتسب کند. یا زکریای رازی هر چیزی که عنوان می‎کند، از علومی که از گذشته به‎دست آورده یا در زمان صدر اسلام به‎دست آمده یا خودش شخصا روی آن کار کرده، از کلام او مشخص است که مطالب را متعلق به خودش نمی‎داند. حرکت‎‎هایی که این اشخاص در آن زمان انجام داده‎اند با علم امروز قابل‎تصور نیست. به‎عنوان مثال از حیرت‎آورترین مسائل در این زمینه این است که این‎‎ها از کجا می‎دانستند فرماندهی بدن که امروزه به آن «دی‎ان‎اِی» می‎گویند خوراک و غذایش به اصطلاح امروزی‎‎ها زینک یا روی است.

جالب توجه این است که آن‎ها می‎دانند برای این‎که به «آر اِن اِی» که زیر نظر این فرمانده پیغامبری می‎کند اگر از طرف فرمانده پیغامی داده شود نیاز به انرژی هست، که برای تأمین این انرژی بدن نیاز به یون مس دارد و یون مس به‎صورت کاتالیزور عمل می‎کند؛ به‎خصوص چرخه‎ای که امروزه در کبد کشف کرده‎اند که در آن‎جا میلیارد‎ها یون مس به‎کار گرفته شده است. برای این‎که یک منبع انرژی ساخته شود. همچنین مطالبی را که بوعلی‎سینا در بحث آناتومی گفته وقتی که شما بررسی می‎کنید حیرت‎زده می‎شوید و برای‎تان غیرقابل‎باور است که واقعا این‎‎ها کار بشر بوده است و از میزان تسلط این‎‎ها بر فلزات تعجب می‎کنید. این‎‎ها انرژی هسته‎ای نداشته‎اند که تشخیص بدهند که در بدن انسان فلزات سنگین کجا اثر می‎کند. و الی ماشاءالله مثالهای دیگر. این‎‎ها به‎نظرم علمی اتفاقی نیست.

از بین مباحثی که مطرح فرمودید چند سؤال دیگر قابل‎طرح است. یکی از آن سؤال‎‎ها این است که آیا مبانی معرفت‎شناسی طب اسلامی، چیزی متفاوت از آن مبانی است که امروزه طب مدرن بر اساس آن فعالیت خودش را سازماندهی می‎کند؟

مبانی طب اسلامی بر اساس یک چهارچوب بسیار مشخص و ساده تدوین شده است. طب اسلامی قدرت و عظمتش بیشتر به جهت مبنای مستحکمی است که دارد که این مبنا در قبل از اسلام هم به شکلی ضعیف وجود داشته است. برخی می‎گویند به اسلام ارتباطی ندارد؛ ما هم نمی‎گوییم که حتما به اسلام ارتباط دارد، بلکه می‎گوییم که به خدا ارتباط دارد. این مبانی را خدا بر اساس فهم ما از زمان خلقت بشر و به تناسب کشش و توان فهم ما در اختیار ما قرار داده است و وقتی به اسلام رسیده آن را کامل کرده. اگر ما بگوییم اسلام طب ندارد باید بگوییم که انسان طب نداشته است.

و اگر قرار باشد بگوییم دنیا طب نداشته، معنایش این است که از ابتدای تاریخ تا این یکی دو قرن پیش همه منتظر بودند که انگلیسی‎ها و غربی‎ها طب بیاورند و این منطقی نیست چون انسان از آغاز خلقت به‎دنبال این بوده که مشکلات خودش را حل کند. من همیشه گفته‎ام که اگر 124 هزار پیغمبر 124 هزار نکته گفته باشند، و به هر کدام از ایشان یک نکته از طرف پروردگار الهام شده باشد کار طب تمام است. یعنی طب تکمیل شده است و به کمال خود رسیده است. اگر بخواهیم مقایسه‎ای با طب جدید کنیم باید بگوییم طب جدید - به‎نظر من - پایه‎هایش را بر روی آب نهاده و بسیار لغزنده است به همین جهت هم کسانی‎که این طب را در جهان هدایت می‎کنند آن را بسیار متزلزل دانسته و بسیار دقیق و هدفمند مراقب عدم سقوط آن هستند.

به‎عنوان مثال امکان ندارد هر شب شما در تلویزیون مشاهده نکنید که یک هنرمند یا بازیگر به‎صورتی یک لیوان آب با یک قرص را بخورد و این یعنی اگر شما می‎خواهید رفع مشکل کنید راهش این است که از این قرص و از این یک لیوان آب جدا نشوید. زمانی‎که ما حجامت را بر اساس علاقه شخصی و فرهنگی خودمان شروع کردیم، به محض این‎که این موضوع مطرح شد رادیو‎ها و ماهواره‎‎ها به‎شدت به ما حمله کردند و گفتند که جمهوری اسلامی و روحانیت طب جدید ساخته است با وجود این‎که این موضوع هیچ ارتباطی با روحانیت و طلاب و مراجع نداشت. چون ما اولین استدلالی که در صحبت‎های‎مان می‎آوریم مبانی مستحکم است، اما آن‎‎ها مبانی ندارند. طب باید با ذائقه و روح انسان سازش و همخوانی داشته باشد.

شما وقتی مثلا در یک عطاری واقعی می‎روید بی‎دلیل می‎خواهید آن‎جا بچرخید و از هوای آن‎جا استفاده کنید و تنفس کنید و از آن‎جا لذت ببرید. ولی وقتی وارد یک داروخانه شیمیایی می‎شوید اصلا دوست دارید فرار کنید یعنی می‎خواهید هرچه زودتر دارو را بگیرید و بروید. اما در قدیم جهت معاینه نزد حکیم می‎رفتید و نزد حکیم کسی به هم نمی‎ریزد، بلکه آرامش قلبی پیدا می‎کند؛ چراکه همه مسائل را از منظر معنوی و مادی و علمی در نظر می‎گیرد.

شما مطرح کردید مبانی معرفت‎شناسی طب اسلامی متفاوت از معرفت‎شناسی طب مدرن است. سؤالی که این‎جا پیش می‎آید این است که چگونه ممکن است بین دو سیستم طبی که بر اساس مبانی معرفت‎شناسی کاملا متفاوت از هم تولید شده‎اند تلفیق برقرار کرد و سؤال دیگر این است که اگر اعتقاد دارید که تعامل صحیح می‎تواند برقرار شود این تعامل صحیح باید چگونه باشد که تبدیل به التقاط نشود؟

من یک بحثی را قبلا هم در یکی از محافل مهم عرض کردم و آن این‎که ما که انقلاب کرده‎ایم و باید در همه امور انقلاب کنیم. حضرت امام هم نظرش این بود. یکی از انقلاب‎‎های ما انقلاب طب است. اما راه رسیدن به این هدف برای این‎که ما دچار التقاط نشویم این است که حتما باید در کنار خودمان یک نرده‎‎هایی را به‎عنوان حفاظ از هر دو طرف قرار دهیم که از مسیر خارج نشویم. من اسم آن را گذاشته‎ام احیای طب اسلامی. این معنایش چه هست؟ ما اگر بخواهیم موفق شویم. اول باید آن ساختمانی را که خداوند تبارک و تعالی برای ما ساخته بوده و عده‎ای آمدند تخریبش کردند و یک مقدار صدمه‎اش زدند، از پایه و اساس بیاوریم بالا و برسانیم به آن‎جایی که بوده، و بعد از آن دانشمندان ما بر اساس آن پایه و اساس رشد پیدا کنند و تربیت شوند. اما اگر قبل از احیا شدن بنا، کسی بخواهد در این زمینه نظر‎های شخصی اعمال کند انحراف ایجاد می‎شود. این‎طور بگویم اگر یک‎ذره از این طب برداریم و یک‎ذره از آن طب برداریم و داخل همدیگر بگذاریم چیز خوبی به‎دست نمی‎آید.

با توجه به مباحثی که ارائه کردید سؤالی که پیش می‎آید این است که با وجود این تفاوت‎‎های مبنایی بین نگاه مدرن و نگاه اسلامی، آیا اساسا سیستم‎‎های نظارتی مدرن با رویکرد‎های امروزی صلاحیت نظارت بر طب سنتی و اسلامی را دارند یا خیر؟

این حرکت کاملا اشتباه است. چون حتی دو کارخانه تولیدی با دو نوع جنس تولیدی متفاوت هم دو متخصص متفاوت می‎خواهد که این‎ها را بررسی کند. چه برسد علم طب را با این گستردگی‎اش یک فردی بخواهد با یک دیدگاه خاص هر دو طب (سنتی و مدرن) را یا مؤاخذه کند یا بررسی کند یا نظر راجع به آن‎ها بدهد. کار اصولی آن است که سیستم‎ها باید از هم جدا باشند و کارشناسان آن‎‎ها هم جدا باشند. مثلا اگر می‎خواهند راجع به عطاری نظر بدهند، باید کارشناس داروهای گیاهی بیاید بالای سر عطاری یا اگر می‎خواهند در مورد داروخانه‎‎های شیمیایی نظر دهند کارشناس داروهای شیمیایی باید برود بالای سر داروخانه‎‎های شیمیایی و آن‎ها را جداگانه بررسی کند. اگر غیر از این باشد یک تداخل و یک تضادی ایجاد می‎شود که آن تضاد برای جامعه مضر است.

یکی از سؤالاتی که بین علاقه‎مندان جریان طب اسلامی مطرح است این است که چرا فعالان این جریان هنوز به تدوین طرح‎ها و دیدگاه‎‎های خود جهت ارائه به رهبر انقلاب نپرداخته‎اند تا از این طریق از حمایت‎‎های علنی‎تر ایشان برخوردار شوند. مثلا شبیه این کار را برخی از فعالان علمی مؤسسه رویان، انجام داده‎اند و مورد تأیید قرار گرفته‎اند. سؤال این است که چرا در طب اسلامی این رویکرد هنوز به‎وجود نیامده؟

شما وقتی‎که می‎خواهید یک جریانی را راه بیندازید دو شکل دارد. یا ابزارش را در اختیار دارید یا ندارید. مؤسسه رویان هم ابزارش را از قبل داشته، مؤسسه رویان هرچه که هست متعلق به همین طب جدید است و نمونه کار‎های این حرکت در کشور‎های دیگر نیز هست. افرادی که در این زمینه بخواهند تحقیق کنند و این حرکت را راه‎اندازی کنند همه امکاناتش در دنیا هست. شما باید فقط این را جمع‎آوری کنید. ولی آن چیزی که در طب اسلامی مطرح است این است که شما از کشور خودمان که خارج شوید هیچ سیستم حکومتی در دنیا این طب را ندارد و به‎طور عادی نمونه‎اش در دانشگاه‎‎های کشورهای دیگر نیست و هیچ حکومتی به‎طور سیستماتیک حمایت از این جریان نکرده و نمی‎کند. این یک انقلابی است که در ایران شده است.

و حضرت امام در سال 1358 به افرادی که می‎خواستند حرکت‎‎هایی در این زمینه انجام دهند فرمودند الان وقت این‎کار‎ها نیست و عین جمله‎شان در جلد نهم صحیفه نور موجود است که می‎فرمایند: زمانی‎که اساس مملکت برقرار شد شما بروید دنبال طب اسلامی حالا یا به قولی طب سنتی و آن‎‎ها بروند به‎دنبال طب وارداتی. حالا یک حرکتی آغاز شده. الحمد‎لله ‎که شما‎ها هستید و دوستان هستند و تا حدودی آشنا شده‎اند و از طب اسلامی و سنتی صحبت می‎شود. از طب ایرانی و پزشکی ایرانی صحبت و از طب جامع صحبت می‎شود و دوستان زیادی در تلویزیون در این‎باره سخنرانی دارند. خود وزارت بهداشت و درمان در مورد طب سنتی صحبت می‎کند و اساتیدی در دانشگاه و در رسانه‎‎ها صحبت می‎کنند و دانشکده‎‎هایی در این زمینه درست شده است. این‎ها خودش طلیعه پربار برای این جریان است. این‎که اشکالاتی دارد، وارد است. وقتی‎که یک نوزاد به دنیا می‎آید خب مشکلاتی هم دارد و خطا‎هایی هم دارد و خلاف‎‎هایی هم می‎کند. الحمدلله رهبر معظم انقلاب هم بیدار بیدار بیدار است. ما در رشته خودمان داریم می‎گوییم. من با دیگران هم که صحبت کردم دیدم همه دارند همین حرف را می‎زنند بچه‎‎های سینما هم همین چند روز پیش می‎گفتند که واقعا آقا در بحث سینما حرف اول را می‎زند در ایران. این نشان می‎دهد که در رشته‎‎های مختلف الحمدلله رهبری بیدار است. آن‎ وقتی که انقلاب واقعی این جریان صورت بگیرد می‎بینید که چطوری همه با هم یکی می‎شوند و آن‎موقع ما به رهبر عرض میکنیم که بچه‎‎ها و شاگردان شما بی‎کار نبوده‎اند و ببینید که همه در صحنه بوده‎اند ولی صلاح در این بوده که طوری در صحنه باشند که مشهود نباشند.

من این اتحاد را در بین بچه‎‎هایی که در این زمینه‎‎ها دارند کار می‎کنند حس می‎کنم قطعا هم آقا نظرش این نیست که این کار الان بشود. آقا در مورد این زمان دارد صحبت می‎کند. یقین بدانید دو سال دیگر یک صحبت دیگری خواهد بود و پنج سال دیگر یک صحبت دیگری خواهد بود. من کلا این حرکت را مثبت می‎بینم و مطمئن هستم که در آینده‎ای نه چندان دور، مردم هم در سطح گسترده به حمایت این جریان می‎آیند. همان‎طور که تا حدودی می‎بینیم که مردم آشنا شده‎اند. انقلاب و دوست‎داران رهبری یقین بدانند که کارشان نتیجه داده که الان خیلی‎‎ها در این مورد دارند صحبت می‎کنند و از این به بعد هم بیشتر ثمر خواهد داد و به بار می‎نشیند. به قول یکی از دوستان، انقلاب 57 این طب در حال نزدیک شدن و وقوع است.

آقای دکتر امروز صحبت‎‎هایی از برخی فعالان جریان طب سنتی کشور در رویکرد به این طب شنیده می‎شود که مورد سؤال است. به‎عنوان نمونه مطرح می‎شود که طب سنتی صلاحیت ورود به تمام حیطه‎‎های پزشکی را ندارد از این‎رو این طب را طب مکمل می‎نامند. یعنی طبی که فقط می‎تواند برخی ابعاد طب رایج را تکامل بخشد. آیا چنین رویکردی را درست می‎دانید؟

ما سؤال‎‎هایی در همین مورد می‎کنیم، مثلا وسایل و ابزاری که برای جراحی در زمان بوعلی‎سینا‎ها استفاده می‎شده که برخی الان عکسش هم وجود دارد، تفاوت آن‎چنانی با ابزار امروزی که در اتاق‎‎های عمل دارد استفاده می‎شود مثل پنس و امثالهم ندارد. چه‎کسی گفته که این جراحی را که امروز انجام می‎دهند در قدیم نمی‎توانستند انجام دهند؟ یا مثلا در مورد مسائل پیچیده قلبی، همین را می‎گویند. برخی از متخصصین قلب را هم حاضریم بیاوریم و نظر بدهند که خیلی از آن‎‎هایی که مثلا می‎خواهند الان باطری قلب بگذارند، که این یک جراحی امروزی است. ما بدون جراحی علم درمانش را پیدا کردیم و حالا بحث احیا کردنش است. ما به هرکدام از این‎‎ها که می‎خواهند این کار را انجام بدهند، می‎گوییم که آقا کتاب طب سنتی می‎گوید این دوایش است. او می‎رود همان شب می‎خورد و فردا صبح می‎رود پیش طبیبش، طبیبش می‎گوید جراحی نقدا لازم نیست. خود حضرت امام هم می‎فرمودند خیلی از این جراحی‎‎هایی که دارد انجام می‎شود زیر سؤال است. این‎‎ها فقط دارند جراحی را به رخ ما می‎کشند چون توانسته‎اند کلا جراحی ما را پاک کنند. می‎شود احیا کرد و خیلی هم راحت می‎شود احیا کرد. نظر ما اتفاقا این است که شدنی است و می‎شود در زمینه طب استقلال داشت.

نظرتان در مورد رابطه طب سنتی و اسلامی چیست؟

هرچند که برخی دوستان ما از واژه طب سنتی استفاده می‎کنند اما این‎که دشمنان ما علاقه دارند از این کلمه استفاده کنند، به‎خاطر آن است که اسم اسلام نیاید. البته به‎نظرم اگر در ایران به این طب، پزشکی ایرانی هم بگوییم، گفته‎ایم طب اسلامی، چرا؟ چون طب سنتی طبی است که قبل از اسلام بوده. آن سنت‎ها تجمیع شدند و به هر حال تبدیل شدند به طبی که در دورانی این طب توسط برخی به اروپا رفت و در یونان شکل دوباره‎ای گرفت و آن‎‎ها هم رویش کار‎های خوبی کردند و در یک عصر دیگر ایرانی‎‎ها به‎خصوص در دوران اسلام قدرتمند شدند و رفتند علم خودمان را از آن‎‎ها گرفتند و در دانشگاه جندی‎شاپور پروراندند و روح اسلام را در آن دمیدند و الان هم که صحبت می‎کنند، می‎گویند طب بوعلی و طب رازی. این‎‎ها همه از پیشروان دین اسلام بودند.

کتاب‎‎های همه‎شان را که می‎خوانیم از نوشته‎‎ها مشخص است که انسان‎‎های متدین و مؤمنی بوده‎اند و از بیانات این‎‎ها مشخص است که همه کارهای‎شان برای خدا بوده است. می‎توانیم بگوییم پزشکی ایرانی یا بگوییم طب جامع ایرانی. ولی در مجموع ما مدیون اسلام هستیم. اگر اسلام نیامده بود به‎نظر من اصلا ما شکوفایی‎ای در دوران صفویه در شاخه‎‎های مختلف نداشتیم. نه معماری اسلامی داشتیم، نه نجوم اسلامی به این قشنگی داشتیم، نه طب اسلامی و همه این‎ها را نداشتیم.

یکی از مسائلی که رهبر معظم انقلاب روی آن خیلی تأکید دارند بحث کرسی‎‎های آزاداندیشی است. سؤال این است که سهم جریان طب اسلامی در این کرسی‎‎های آزاداندیشی چه می‎تواند باشد؟

شما این را در یک مقیاس بزرگ‎تر بگویید. بگویید مثلا سهم ورزش باستانی ما در ورزش جهانی، تا چه حد است؟ اگر قرار باشد یک چنین کرسی در جهان برقرار باشد باید چه امکاناتی داشته باشد؟ چه شرایطی باید ایجاد شود؟ ما الان در داخل کشور خودمان هنوز آن شرایط مناسب را نداریم. اما رهبر معظم انقلاب با موقعیت‎شناسی و زمان‎شناسی قشنگی که دارند مشاهده کرده‎اند که بچه‎‎ها در دانشکده طب سنتی رسیده‎اند به سال آخر و می‎توانند پاسخ‎گوی سؤالات باشند. الان هستند کسانی‎که حرف‎هایی برای گفتن دارند. کم‎کم در تلویزیون دارند در برخی از کانال‎‎ها از این مسائل صحبت می‎کنند.

اما از طرفی می‎بینیم که یک شورای سلامتی در تلویزیون ایجاد می‎شود و تا حدی ایجاد محدودیت می‎کند. البته این‎‎ها دارد کم‎کم برداشته می‎شود. بحث کرسیهای آزاداندیشی که شما می‎فرمایید این دارد باز می‎شود و شرایطش فراهم می‎شود. چون به‎مرور زمان متوجه شده‎اند که ادامه مسیر سابق مانع رشد می‎شود. این مسیر یک مسیری است که همه باید از آن آگاه شوند که اگر می‎خواهند زندگی سالم و جسم سالم داشته باشند و سلامتی خود را حفظ کنند و عمر طولانی کنند هیچ راهی جز این ندارند که در مسیر تغذیه سالم قرار بگیرند و تغذیه سالم هم وجود ندارد الا همان چیزی که اسلام به آن توصیه کرده است.

یکی از مسائلی که امروز در رابطه با موفقیت‎‎های طب مدرن مطرح می‎شود این است که می‎گویند از موقعی که طب مدرن توانسته خودش را سازماندهی کند، بیماری‎‎های همه‎گیر و مرگ و میر‎هایی که در قدیم وجود داشته دیگر پیش نمی‎آید و این را دلیل قوت طب مدرن و ضعف طب سنتی می‎دانند. نظر شما در این مورد چه هست؟

این‎‎ها هر کدامش استدلال می‎خواهد و زمان‎بر است و بحث را در چند کلام نمی‎شود عنوان کرد. بعد از هجوم انگلیس به ایران در دو قرن پیش، این‎ها در کشور ما یک حالت برزخ درست کردند. یعنی چه؟ یعنی این‎که ما قبلا یک دوره بهشتی داشتیم و این‎‎ها که آمدند یک دوران برزخ درست کردند. در این دوران برزخ بلا‎های زیادی بر سر ملت ایران آمد. ولی این دوران برزخ متعلق به که بود؟ متعلق به انگلیس بود. مثلا ما حمامی داشتیم به نام حمام گنجعلی‎خان. همان حمام‎‎های سنتی. این حمام‎‎های سنتی‎ قسمت‎‎های متفاوتی داشت که هر کسی با توجه به مزاجش به آن قسمت‎ها می‎رفت. یک قسمت حوضچه داشت، یکی کیسه‎کشی داشت، یکی دلاکی داشت و... این‎‎ها به‎جای خود بود، یک خزینه‎ای داشت که آن خزینه از یک دیگ بسیار بزرگ مسی درست شده بود که الان علم امروز دارد می‎گوید برای رفع خستگی‎‎های مزمن شما بیایید از وان‎‎های مسی استفاده کنید.

این‎‎ها می‎رفتند در این حمام‎‎ها خودشان را کامل می‎شستند و تمیز که می‎شدند در آخر باید می‎رفتند در آن خزینه و با آن حال در خزینه می‎ماندند؛ با توجه به این‎که مس حرارت کمی می‎خواهد برای گرم شدنش و میکروب‎زداست، یعنی شما هر بیماری‎ای که داشتید می‎خواستید از بدن شما خارج می‎شد، به‎نوعی وارد آب و تبدیل به واکسن برای نفر بعد می‎شد. به این دلیل است که رسول خدا در 20 مورد در جا‎های مختلف در حدیث می‎گوید که شما از موارد مشترک هم استفاده نکنید ولی راجع به کاسه آب خوردن و کاسه مسی می‎‎گویند که مستحب است که خورده شود. چون به محض این‎که شما لبت را می‎زنید به یک کاسه ویروسی همان لحظه این ویروس تضعیف می‎شود و بعد هم می‎میرد این می‎شود واکسن برای نفر بعد. خب این‎‎ها آمدند این را تبدیل کردند به یک حمام‎‎های جدیدی که الان در سطح تهران هست. این‎‎ها سنتی نیستند، برای 50 سال پیش یا 60 سال پیش است. وقتی می‎روی وارد این حمام‎‎ها می‎شوی می‎بینی که می‎گویند این‎جا خزینه‎اش بوده و خزینه‎اش را خراب کرده‎اند از بس که مردم کچلی گرفته‎اند و از بس که بیماری گرفته‎اند و از بس که از لنگ‎‎های مشترک استفاده کرده‎اند. اما این برای طب اسلامی نیست، این برای دوران برزخ است.

بعد همکاران دانشگاهی این را که نمی‎دانند. این را می‎گذارند به حساب علم ما. می‎گویند آن‎طوری بود. الان آمده‎اند چه‎کار کرده‎اند؟ حمام را آوردند داخل منزل و بهداشت را آوردند داخل منزل. حمام‎‎های مدرن یا سونا درست کرده‎اند و هزاران تعریف از آن می‎کنند. حالا می‎رویم می‎بینیم که ای دل غافل در همین سونا‎ها هم همان‎چیزها اتفاق می‎افتد. حوله و لنگ‎شان زیرپا افتاده و لگد می‎کنند و آبش هم که 10 نفر می‎روند در جکوزی؛ این می‎رود و آن می‎آید؛ اما دیگر الان مشکلی هم ندارد. آمارهای‎شان هم غلط است و علمی نیست. آیا الان شما در میان مردم انسان‎‎های 120 ساله می‎بینید. الان با ذوق و شوق عنوان می‎شود که حد متوسط عمر خیلی خوب شده و رفتیم مثلا روی مرز 70 سال؛ سن عمر ما که همه‎اش روی 100 سال و 120 سال و 140 سال بود و یک بازمانده‎شان که تازگی‎‎ها فوت کرد 146 سال سن داشت. یک دختر خانمی با 146 سال ماشاءالله سر‎حال هم بود. ما بحث سر این‎‎ها داریم.

آیا این محصولاتی که به‎عنوان محصولات ارگانیک دارند به بازار‎ها می‎آیند، محصولات طبیعی هستند؟

ما خبر نداریم که ارگانیک به معنای «طبیعی» هست یا نه؟ اما برای ما طبیعی ترجمه کرده‎اند. طبیعی به زبان انگلیسی می‎شود نچرال (natural).

خب این مرغی را که الان شما در بازار می‎بینید این حالت برزخ تغذیه است. قبلش مرغ و خروس و غاز و اردک طبیعی بوده. همان نچرال. شما این را آورده‎اید تبدیل کرده‎اید به یک ژن، ژن هم سرطانی بوده. مرغ‎‎هایی که امروز هست، غده سرطانی انسانی است. ما مدارک مستند داریم که ژنش را گرفته‎اند با ژن خوک و با ژن مرغ محلی ترکیب کرده‎اند که مراجع ما نتوانند بگویند حرام است. این شده مرغ. حالا می‎گویند ما به شما مرغ طبیعی می‎دهیم. بفرمایید این را بهش می‎گویند طبیعی. مردم را قانع می‎کنند به این‎‎ها و می‎آییم و توضیح می‎دهیم می‎گوییم که نه آقا این ارگانیک نیست. این حالت برزخ است. ما را اول برده‎اند در یک دوران برزخی بعد از برزخ برده‎اند در جهنم، بعد از جهنم ما قانع شدیم، که برگردیم به برزخ. بعد می‎گویند وضع مرغ‎تان یادتان است که چه وضعی بود. آبله‎مرغان یادتان است. کچلی‎‎ها یادتان است. با یک آپاندیس می‎مردند یادتان است. خب این‎‎ها همه‎اش برای دوران برزخ است و هیچ ربطی به دوران شکوفایی ما ندارد.

استقبال نسل جدید از این مباحث چگونه است؟

نظر شخص بنده این است که نسل جدید همان نسل اول انقلاب است با این نقطه مشترک ‎که هردو بسیجی هستند. اما یک تفاوت ظاهری در عملکرد دارند. آن‎‎ها موقع نیاز کشور به جنگ رفتند. این‎‎ها روی مسائل فرهنگی کار می‎کنند.

رعایت طبع‌های سرد و گرم در سفره‌های رنگین ایرانی

سفره‌ غذا باید متعادل باشد و گرمی و سردی غذاها رعایت شود و افراد بر اساس مزاجشان باید غذا را مصرف کنند به عنوان مثال برخی از افراد باقالی‌پلو با مرغ را همراه با ماست مصرف می‌کنند که این نوع غذا دارای طبیعت سرد است به دلیل اینکه باقالی، مرغ، برنج و ماست طبیعتاً سرد هستند و گرمی شویدی که داخل باقالی‌پلو شده به سردی این مواد غذایی نمی‌رسد، باید همراه این غذا ماده غذایی گرمی مانند خرما یا کمی عسل مصرف شود تا تعادل غذا حفظ شود.

در طب سنتی ایرانیان سعی می‌شود که در یک وعده از چهار گروه اصلی قندها، کربوهیدارت‌ها، پروتئین‌ها و چربی‌ها استفاده شود.

 **غذایی با طبیعتی سرد خون را اسیدی و غذایی با طبیعتی گرم خون را قلیایی می‌کند

 سردی و گرمی با ایجاد خاصیت قلیایی و اسیدی خون توسط نوع غذا ارتباط دارد، به طوری که یک غذایی با طبیعتی سرد محیط خون را اسیدی کرده و غذایی با طبیعتی گرم محیط خون را قلیایی می‌کند.

از طرفی بعضی دیگر از خوراکی‌های گرم مانند خرما به دلیل وجود ذخایر فراوان قند و کالری بالای خود به محض ورود در بدن انرژی زیادی تولید می‌کنند که موجب ایجاد طبع گرم در بدن می‌شوند ولی مصرف ماده غذایی مانند کاسنی که طبیعتی سرد است به واسطه اینکه کاسنی بعد از ورود در بدن و سلول‌های کبد اثر گذاشته و به کبد کمک می‌کند تا کار خود را بهتر انجام دهد، صفرای اضافی را جمع کند و از طرفی با شستن صفرا از روده‌ها و خون باعث دفع آن از طریق ادرار شده هم کبد را خنک و آرام کرده و هم تمامی بدن را به سردی و آرامی پیش می‌برد و در حقیقت کاسنی کند کننده موتور کبد است. 

**امروزه در هر خانه‌ای یک نفر مبتلا به قندخون یا چربی بالا است

اگر افراد طبع غذاها را ندانند و به فراموشی بسپارند، باید این را بدانند که بروز بیماری‌هایی مانند دیابت،‌ چربی خون و فشارخون حتمی است؛ امروزه در هر خانه‌ای یک نفر مبتلا به قندخون یا چربی بالا است.

در کتاب تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام آمده طب نوین تعریف درستی از سردی و گرمی ارائه نکرده یا آن را با ناآگاهی رد می‌کند ولی باید بدانیم که در طب سنتی تمامی درمان‌ها بر پایه چهار مزاج اصلی انسان است ولی طب جدید به طور کلی رابطه خود را با مزاج‌ها قطع کرده ولی امروزه برخی از پزشکان به طب سنتی روی آورده‌اند و کار خود را تلفیقی انجام می‌دهند که این کار موجب موفقیت آنها شده است. 

علوم جدید در همه موارد دنباله‌رو و تکمیل‌کننده طب قدیم نبوده و در طب سنتی بر پایه چهار عنصر اصلی خاک، آتش، آب و هوا درمان صورت می‌گیرد ولی در طب جدید اصول دیگری است و تجویز مواد شیمیایی و قرص و آمپول بیش از اندازه به بدن لطمه وارد کرده و اگرچه ظاهرا بیمار را درمان می‌کند ولی باطناً عوارضی نیز به جا می‌گذارد و در مجموع علم پزشکی دنباله‌رو و تکمیل کننده طب سنتی نبوده و مبدأ دیگری را برای عملکرد خود در نظر گرفته است.

به گزارش توانا مصرف بسیاری از موادغذایی آماده موجب ازدیاد سردی و خشکی در بدن می شود که سودا دارای طبیعت سرد و خشک است که بروز بیماری های روحی از جمله افسردگی را افزایش می دهد.

**مصرف فست فودها موجب سردی مزاج می شود

سید علی ابوالحبیب پزشک طب سنتی در گفت‌و‌گو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار می‌دارد: بسیاری از غذاهای فست‌فود دارای طبیعت سرد و خشک هستند و موجب بروز سردی در بدن می‌شود.

به گفته وی ظروف آلومینیومی موجب ورود عنصر آلومینیوم به غذا شده و طبع غذا را تغییر می‌دهد و استفاده از رنگ‌های مصنوعی در غذاها موجب بروز ازدیاد خلط سودا در خون شده که بیماری‌های روحی و روانی را افزایش می‌دهد.

این پزشک طب سنتی عنوان می کند: امروزه از ماکروویو در طبخ غذاها و گرم کردن آن استفاده می شود که موجب ازدیاد خلط سودا در خون شده و بروز بیماری های سوداوی را افزایش می دهد.

ابوالحبیب تصریح می کند: به طورکلی انجماد، پخت و پز در زودپز موجب ازدیاد سودا در خون می‌شود و افراد باید غذاها را باید مطابق طبع بدن‌شان انتخاب کنند متاسفانه امروزه غذاها سفره‌های ایرانی تعادل ندارند و باید از نظر طبعی غذاهای سرد و گرم با هم مصرف شود تا از بروز بیماری‌ها پیشگیری شود.

به گزارش توانا برخی از غذاها نقش غذای مطلق هستند که بر اساس مزاج فرد بوده و برخی از غذاها نقش دوایی دارند و افراد فقط به دلیل اینکه سیر شوند، مصرف می کنند و کاری به مزاج فرد ندارد یا به عبارت دیگر نقش سیرکننگی دارد.

**افراد باید غذا را با توجه به مزاجشان مصرف کنند

محمود خدادوست دستیار تخصصی طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفت و گو با خبرنگار بهداشت و درمان باشگاه خبری فارس «توانا» می گوید: افراد باید غذا را با توجه به مزاجشان مصرف کنند به عنوان مثال فردی که دارای طبیعت گرم است از غذاهای با طبع معتدل مصرف کند.

به گفته وی غذاهایی که افراد مصرف می کنند بیشتر نقش دوایی دارد و غذای دوایی، غذایی است که کیفیت بدن را تغییر می‌دهد و افراد باید غذایی را مصرف کنند که نقش غذای مطلق را داشته باشد تا کیفیت بدن را تغییر ندهد.

دستیار تخصص طب سنتی دانشگاه علوم پزشکی تهران تصریح کرد: در سفره ایرانی باید غذاها براساس مزاج افراد و مزاج فصل انتخاب شود و اگر بدن افراد با مصرف بعضی از مواد غذایی بدنشان با واکنش روبرو شود، نشان دهنده این است که غذای مناسب با مزاج نبوده و نقش دوایی را در بدن ایجاد کرده است.

خدادوست اظهار می کند: افراد باید غذاها را براساس مزاج خود مصرف کنند تا کیفیت بدن تغییر پیدا نکند، فصل زمستان دارای طبیعتی سرد و تر است و اگر افراد بخواهند مطابق با فصل زمستان غذا مصرف کنند باید غذاهایی با طبیعتی گرم و خشک مصرف کرده تا کیفیت بدن تغییر پیدا نکند.

**در سفره های ایرانی تعادل غذایی رعایت نمی‌شود

سادات عصمتی کار آموز طب سنتی درباره ایراد سفره‌های اموزه ایرانی می‌گوید: در سفره های ایرانی تعادل غذایی رعایت نمی‌شود و بیشتر غذاها سرد است.

به گفته وی موادغذایی مانند ماست، سس سفید و سس قرمز که امروزه در غذاهای ایرانی کاربرد فراوان دارد همگی سرد است و موجب بروز بیماری های سرد مزاجی می‌شود.

این کارآموز بیان می‌دارد: پختن غذا در ظروف آلومینیومی سردی غذا را افزایش می‌دهد همچنین استفاده از ماکروفر سردی غذا را افزایش می‌دهد.

عصمتی عنوان می‌کند: رنگ‌های شیمیایی که به غذا می‌زنند نیز موجب بروز سردی مزاج می‌شود سفره های ایرانی تغییر پیدا کرده و مردم بر طبق سردی و گرمی غذاها را مصرف نمی کنند.

وی می‌گوید: مردم امروزه بیشتر از غذاهای سرد استفاده می‌کنند و غذاهای مردم شده فست فودها که سراسر سردی است.

**ایرانیان از قدیم الایم به خوش ذائقه بودن، مشهورند

فاطمه میرسعیدی مدرس آشپزی درباره ایراد سفره های ایرانی می گوید: ایرانیان از قدیم الایم به خوش ذائقه بودن مشهورند.

به گفته وی از اشکالات سفره ایرانی این است که تنوع غذایی بیش از حد وجود دارد و افراد از چند نوع غذا در سر سفره استفاده می کنند.

این مدرس آشپزی می افزاید: غذا باید در شرایط روانی مناسب مصرف شود تا به خوبی در بدن جذب شده تا موجب تقویت بدن شود ولی متاسفانه امروزه غذا با شرایط بد مصرف می شود خیلی از افراد عجله دارند یا سرپا غذا می خورند یا موادغذایی آماده را مصرف می کنند.

**مصرف غذاهای آماده موجب کاهش طول عمر می شود

میرسعیدی اذعان می کند: مصرف موادغذایی آماده به سلامت افراد ضرر وارد می کند و موجب کاهش طول عمر افراد می شود همچنین سرشار از افزودنی است که بروز بیماری سرطان را افزایش می دهد.

وی معتقد است: آب پز کردن موادغذایی یکی از بهترین روش پخت است و از سرخ کردن بیش از حد غذاها باید پرهیز شود چراکه مواد سمی در اثر سرخ کردن بیش از حد تولید می شود.

به گزارش توانا بروز بسیاری از بیماری ها ناشی از تغذیه غلط است البه در طب اسلامی به غذا توجه ویژه شده است.

طب سنتی معتقد است که غذا باید در شرایط زمانی و مکانی مناسب صرف شود تا به بدن آسیب نرسد امروزه بسیاری از افراد به غذا توجه نمی کنند.

غذا در حفظ سلامتی افراد نقش ویژه ای را بر عهده دارد و لازم است که افراد با توجه به مزاجشان غذا را صرف کنند تا مانع بروز بیماری شود.

غذا ماده مصرفی سوخت و ساز بدن است و بر اعضاءبدن اثر می گذارد متاسفانه امروزه افراد به طبخ صحیح غذا توجه نمی کنند و بیشتر رو به مصرف فسد فودها آورده اند که موجب بروز بیماری های سرد مزاج در جامعه شده است.

باید توجه داشت که غذاهای با طبع گرم را با سرد و غذاهای طبع سرد را با گرم مصرف کنند تا تعادلی در غرا رعایت شود و بدن از غذا سود ببرد


تشخیص صفرا سودا و بلغم و دموی

 

 

سید علی ابوالحبیب  اظهار داشت: چاقی یا لاغری افراد یکی از ملاک‌های تشخیص طبع افراد است معمولا افراد صفراوی و سوداوی لاغر هستند و افراد بلغمی و دموی چاق هستند.

وی گفت: نوع پوست افراد نیز یکی از ملاک‌های تشخیص طبع افراد است معمولا افراد صفراوی و سوداوی پوست خشکی دارند و بلغمی‌ مزاج و دموی مزاج‌ها دارای پوست مرطوبی هستند.

به عنوان مثال اگر فردی یک ماده غذایی با طبع گرم مانند فلفل یا پسته مصرف کند اگر بدنش با خوردن این مواد غذایی واکنش نشان دهد نشان دهنده این است که فرد خشکی مزاج دارد و به دلیل اینکه دستگاه گوارش نمی تواند به خوبی این مواد را هضم کند خشکی این مواد به سطح پوست می‌رسد و موجب بروز خشکی می‌شود.

این محقق طب اسلامی ادامه داد: اگر افراد با مصرف مواد غذایی با طبع گرم یک قسمت از بدنشان به عنوان مثال یکی از دست‌هایشان دچار خشکی شد ما این را ملاکی بر خشکی مزاج نمی‌دانیم ولی اگر دو دستش دچار خشکی شد می‌تواند نشانه خشکی مزاج باشد.

ابوالحبیب عنوان کرد: تری و تر بودن پوست نشانه تری مزاج است و معمولا افراد بلغمی و دموی دارای پوست مرطوبی هستند و نیازی به تر کردن پ<کسب درآمد http://ice-popup.ir/ref:91 http://ice-popup.ir/user/signup/ref:91

ابوعلی سینا

اِبْن ِ سینا، ابوعلى حسین بن عبدالله بن سینا (370- 428ق /980- 1037م )، بزرگ ترین فیلسوف مشایى و پزشك نامدار ایران در جهان اسلام .

1- زندگى و سرگذشت

ما درباره زندگى و سرگذشت ابن سینا آگاهى بس بیشتری داریم تا درباره هر فیلسوف مسلمان دیگر. این نیز به بركت زندگى نامه ای است كه ابوعُبید جوزجانى (د 438ق /1046م ) شاگرد وفادار وی به نوشته آورده است و بخش نخست آن تقریر ابن سینا و بخش دوم آن گزارش و نوشته خود جوزجانى است . این نوشته ها بعدها به «سرگذشت » یا «سیره» مشهور شده است . كهن‏ترین متنى كه از این سرگذشت در دست است، كتاب تَتِمه صِوان الحكمه اثر ظهیرالدین ابوالحسن على بن زید بیهقى است كه همچنین مطالب تازه‏ای درباره ابن سینا در بر دارد. در كنار این گزارش ، ما دو گزارش دیگر را از زندگى ابن سینا نزد ابن ابى اصیبعه در عیون الانباء وی و در تاریخ الحكماء اثر ابن ابى قفطى مى‏یابیم. گزارش‏های هر یك از این دو منبع دارای اختلافاتى است . هر چند منبع مشترك آنها همان روایت جوزجانى به نقل از خود ابن سینا و سپس بقیه گزارش جوزجانى از سرگذشت است .

ابن خلّكان نیز در وفیات الاعیان (2/157- 162) گویا از روایت بیهقى بهره گرفته و نكاتى را آورده است كه در آثار ابن ابى اصیبعه و ابن قفطى یافت نمى شود. متنى هم از سرگذشت ابن سینا، سالها پیش از سوی احمد فؤاد اهوانى در حاشیه دست نوشته ای از نُزهَه الارواح شهرزوری كشف شده بود كه به دست یحیى بن احمد كاشى در 754ق / 1353م نوشته شده بوده است . اهوانى این سرگذشت را نوشته كاشى پنداشته است و آن را به مناسبت هزاره تولد ابن سینا در مجموعه ذِكری ابن سینا در 1952م در قاهره ، با عنوان «نُكَت ٌ فى احوال الشیخ الرئیس ابن سینا» منتشر كرده است . در1974م ویلیام گُلمَن 1 این سرگذشت را بر پایه چندین دست نوشته به شیوه ای انتقادی تدوین و با عنوان «زندگانى ابن سینا2» با ترجمه انگلیسى آن منتشر ساخت . این متن تاكنون بهترین متنى است كه از سرگذشت ابن سینا در دست است ، هر چند در آن لغزشها و اشتباهاتى در خواندن و ترجمه برخى عبارات یافت مى شود كه مانفِرِد اولمان آنها را در نقدی كه بر آن كتاب در مجله آلمانى «اسلام 3» (1975م ) نوشته ، یادآور شده است .

ما در اینجا زندگانى ابن سینا را بر پایه روایت خودش و سپس دنباله آن را به روایت جوزجانى مى آوریم . ابن سینا در حدود 370ق /980م در بخارا زاییده شد. پدرش از اهالى بلخ بود و در دوران فرمانروایى نوح ابن منصور سامانى (366-387ق /977-997م ) به بخارا رفت و در آنجا در یكى از مهم ترین قریه ها به نام خَرمَیثَن در دستگاه اداری به كار پرداخت ، او از قریه ای در نزدیكى آنجا، به نام اَفشَنَه زنى (ستاره نام ؟) را به همسری گرفت و در آنجا اقامت گزید. ابن سینا در آنجا به جهان چشم گشود. 5 سال پس از آن برادر كهترش به نام محمود به دنیا آمد. ابن سینا نخست به آموختن قرآن و ادبیات پرداخت و 10 ساله بود كه همه قرآن و بسیاری از مباحث ادبى را فراگرفته و انگیزه شگفتى دیگران شده بود. در این میان پدر وی دعوت یكى از داعیان مصری اسماعیلیان را پذیرفته بود و از پیروان ایشان به شمار مى رفت . برادر ابن سینا نیز از آنان بود. پدرش ابن سینا را نیز به آیین اسماعیلیان دعوت مى كرد، اما وی هر چند به سخنان آنان گوش مى داد و گفته هایشان را درباره عقل و نفس مى فهمید، نمى توانست آیین ایشان را بپذیرد و پیرو آنان شود. پدرش رسائل اخوان الصفاء را مطالعه مى كرد و ابن سینا نیز گاه به مطالعه آنها مى پرداخت . سپس پدرش وی را نزد سبزی فروشى به نام محمود مَسّاحى كه از حساب هندی آگاه بود، فرستاد و ابن سینا از وی این فن را آموخت

در این هنگام دانشمندی به نام ابوعبدالله (حسین بن ابراهیم الطبری ) ناتِلى كه مدعى فلسفله دانى بود، به بخارا آمد. پدر ابن سینا وی را در خانه خود جای داد و ابن سینا نزد او به آموختن فلسفه پرداخت . وی پیش از آمدن ناتِلى به بخارا، نزد مردی به نام اسماعیل زاهد فقه آموخته و در این زمینه سخت پویا و با همه شیوه های اعتراض ، به روش فقیهان آشنا شده بود. آنگاه ابن سینا نزد ناتَلى به خواندن «مدخل منطق ارسطو» (اَیساگوگِه = ایساغوجى 4) اثر پُرفوریوس 5 فیلسوف نوافلاطونى (234-301 یا 305م ) پرداخت و در این راه تا بدانجا پیش رفت كه نكات تازه‏ای كشف مى كرد و سبب شگفتى بسیارِ استادش مى شد. چنانكه وی پدر ابن سینا را وادار ساخت كه فرزندش را یكباره و تنها در راه دانش مشغول كند. ابن سینا بخشهای ساده منطق را نزد ناتَلى فراگرفت ، اما او را درباره دقایق این دانش ناآگاه یافت ، از این رو به خواندن كتاب‏های منطق ارسطو و مطالعه شرح‏های دیگران بر آنها پرداخت ، تا اینكه در این دانش چیره دست شد. وی همزمان كتاب «عناصر یا اصول هندسه » اثر اُقلیدس (یوكلایدِس 6) ریاضى دان مشهور یونانى (سده 4و 3ق م ) را اندكى نزد ناتلى خواند و سپس بقیه مسائل كتاب را نزد خود خواند و آنها را حل كرد. سپس خواندن كتاب معروف المجسطى (مِگیسته سونتاكسیس 7) اثر بطلمیوس (كلاودیوس پتولِمایوس 8) ستاره شناس بزرگ یونانى (ثلث دوم سده 2ق م ) را نزد ناتلى آغاز كرد و پس از خواندن مقدمات و رسیدن به شكلهای هندسى آن ، ناتلى به وی گفت كه بقیه كتاب را خودش بخواند و مسائل آن را حل كند و مشكلات را از وی بپرسد، اما به این كار نپرداخت و ابن سنیا نزد خودش مسائل آن را حل كرد، چنانكه بسیاری از مشكلها را ناتِلى نمى دانست ، مگر پس از آنكه ابن سینا آنها را برای وی توضیح مى داد.

در این هنگام ، ناتلى بخارا را به قصد گُرگانْج ْ و رسیدن به دربار ابوعلى مأمون بن محمد خوارزمشاه ، ترك كرد. در این میان سینا نزد خود به خواندن و آموختن متون و شرحهای كتابهایى در طبیعیات و الهیات پرداخت تا به گفته خودش «درهای دانش به رویش گشوده شد». آنگاه به دانش پزشكى گرایش یافت و خواندن كتابهایى را در این زمینه آغاز كرد. وی پزشكى را دانشى مى شمارد كه دشوار نیست و بدین سان مى گوید كه وی در اندك زمانى در آن مُبرّز شده ، چنانكه پزشكان برجسته نزد او آموختن پزشكى را آغاز كردند. خود ابن سینا نیز به درمان بیماران مى پرداخت و در این رهگذر شیوه هایى درمانى ، برگرفته از تجربه ، بر وی آشكار مى شد كه به گفته خودش نمى توان آنها را وصف كرد. وی همزمان به مطالعات خود در فقه و مناظره با دیگران در این زمینه ادامه مى داد.

وی در این هنگام 16 ساله بوده است . پس از آن ، ابن سینا یك سال و نیم دیگر به آموختن و خواندن پرداخت . بار دیگر خواندن كتابهای منطق و همه بخشهای فلسفه را از سرگرفت . وی در این میان حتى یك شب را در سراسر آن نمى خوابید و روزها نیز جز به كار خواندن و آموختن نمى پرداخت . انبوهى از دسته های كاغذ در برابر خود مى نهاد و مسائل گوناگون را برای خود مطرح مى كرد و در هر مسأله ای مقدمات قیاس و شروط آن را در نظر مى گرفت . هرگاه نیز با قیاسى روبه رو مى شد كه نمى توانست به «حد اَوسط» آن دست یابد، برمى خاست و به مسجد مى رفت و نماز مى گزارد و از خداوند حل مشكل ِ خویش را خواستار مى شد تا بر وی گشوده مى گشت . آنگاه شب هنگام به خانه باز مى گشت ، چراغ پیش روی مى نهاد و به خواندن و نوشتن مشغول مى شد؛ هرگاه كه خواب بر چشمانش چیره مى شد یا احساس ناتوانى در تن خود مى كرد، پیاله ای شراب مى نوشید (برخى معتقدند كه در اینجا شراب مطلق نوشیدنى است) و توان خود را باز مى یافت و بار دیگر به خواندن مى پرداخت . به گفته خودش «هرگاه خوابش مى برد، خود آن مسائل را در خواب مى دید و بسیاری از آنها بر وی روشن و آشكار مى شد».

ابن سینا بدین شیوه پیش مى رفت تا برهمه دانشها آگاهى یافت و به اندازه توانایى انسانى ، بر آنها چیره گردید، چنانكه خود مى گوید: «آنچه در آن زمان مى دانستم ، به همان گونه است كه اكنون مى دانم و تابه امروز چیزی بر آن نیفزوده‏ام». ابن سینا در این هنگام نزدیك به 18 سال داشته ، در منطق ، طبیعیات و ریاضیات چیره دست بوده است و آنگاه بر الهیات روی آورده و به خواندن كتاب متافیزیك ( مابعد الطبیعه ) ارسطو پرداخته و حتى به گفته خودش 40 بار آن را خوانده بوده ، چنانكه متن آن را از برداشته ، اما هنوز محتوا و مقصود آن را نمى فهمیده است . وی از خود ناامید شده و به خود مى گفته است «این كتابى است كه راهى به سوی فهمیدن آن نیست » تا اینكه روزی در بازار كتاب فروشان ، مردی كتابى را به بهای ارزان بر او عرضه مى كند كه وی پس از تردید آن را مى خرد؛ این همان كتاب ابونصر فارابى درباره اغراض ما بعد الطبیعه بوده است . پس از خواندن آن مقصود و محتوای آن كتاب بر وی روشن مى شود.

فرمانروای بخارا در این زمان نوح بن منصور سامانى بوده است . وی دچار یك بیماری مى شود كه پزشكان در درمان آن درمانده بودند. در این میان نام ابن سینا به دانشوری مشهور شده بود. پزشكان نام او را نزد آن بر نواحى به میان آوردند و از او خواستند كه ابن سینا را به حضور بخواند. ابن سینا نزد بیمار رفت و با پزشكان در مداوای وی شركت كرد و از آن پس در شمار پیرامونیان و نزدیكان نوح بن منصور درآمد. ابن سینا روزی از وی اجازه خواست كه به كتابخانه بزرگ و مشهور وی راه یابد، این اجازه به او داده شد و ابن سینا در آنجا كتابهای بسیاری را در دانشهای گوناگون یافت كه نامهای بسیاری از آنها را كسى نشنیده و خود وی نیز، هم پیش و هم پس از آن ، آنها را ندیده بود. وی به خواندن آنها پرداخت و از آنها بهره های فراوان گرفت . پس از چندی آن كتابخانه آتش گرفت و همه كتابها سوخته شد. دشمنان ابن سینا مى گفتند كه خود وی عمداً آن را به آتش كشیده بود تا دیگران از كتابهای آن بهره مند نشوند (درباره این كتابخانه و آتش گرفتن آن نك: مقاله ماكس و ایزوایلر1، «ابن سینا و كتابخانه های ایرانى زمان وی » در «یادنامه ابن سینا»، 63 -48 ، به ویژه 56 ، كه نویسنده حدس مى زند كتابخانه در ذیقعده 389ق / اكتبر999م آتش گرفته است ). ابن سینا در این هنگام ، به گفته خودش به 18 سالگى رسیده و از آموختن همه دانشهای زمانش فارغ شده بود. وی مى گوید: «در آن زمان حافظه بهتری در علم داشتم ، اما اكنون دانش من پخته تر شده است ، و گرنه همان دانش است و از آن پس به چیز تازه ای دست نیافته ام ».

ابن سینا به 22 سالگى رسیده بود كه پدرش درگذشت (بیهقى ، على ، 44) وی در این میان برخى كارهای دولتى امیر سامانى عبدالملك دوم را برعهده گرفته بود. از سوی دیگر، در این فاصله ، سركرده خاندان قراخانیان ایلَك نصر بن على به بخارا هجوم آورد و آن را تصرف كرد و در ذیقعده 389/ اكتبر 999 عبدالملك بن نوح ، یعنى آخرین فرمانروای سامانى را زندانى كرد و به اوزگَند فرستاد. بدین سان ابن سینا بایستى ظاهراً در حدود دو سال در دربار عبدالملك بن نوح به سر برده باشد، یعنى از زمان مرگ نوح بن منصور (387ق /997م ) تا پایان كار عبدالملك (نك: بارتولد، 268 .(267,

این دگرگونی‏های سیاسى و سقوط فرمانروایى سامانیان در بخارا، انگیزه آن شد كه ابن سینا بار سفر بربندد و به گفته خودش «ضرورت وی را بر آن داشت كه بخارا را ترك گوید».

وی در حدود 392ق در جامه فقیهان با طیلسان و تحت الحَنَك از بخارا به گرگانج در شمال غربى خوارزم رفت و در آنجا به حضور على ابن مأمون بن محمد خوارزمشاه ، از فرمانروایان آل مأمون (تا ح 387- 399ق /997-1009م ) معرفى شد. در این هنگام ابوالحسین سهیلى كه به گفته خود ابن سینا «دوستدار اینگونه دانش‏ها» بوده مقام وزارت را برعهده داشته است . نام این مرد در متن گزارش ابن سینا و نیز متن على ابن زید بیهقى (ص 45) ابوالحسین آمده است ، اما ثعالبى در یتیمهالدهر (4/254) نام وی را ابوالحسن احمد بن محمد سهیلى آورده است و مى گوید وی در 404ق /1013م به بغداد رفت و در آنجا در 418ق / 1027م درگذشت . در گرگانج حقوق ماهیانه ای برای ابن سینا مقرر گردید كه به گفته خودش برای «معاش كسى چون او كفایت مى كرد».

پس از چندی ، به گفته ابن سینا، بار دیگر «ضرورت وی را بر آن داشت » كه گرگانج را ترك كند. وی درباره چگونگى این ضرورت چیزی نمى گوید، اما از سوی دیگر، نظامى عروضى (ص 77) داستانى را مى آورد كه بنابر آن ، سلطان محمود غزنوی (حك 388-421ق / 998-1030م ) از خوارزمشاه ابوالعباس مأمون بن مأمون درخواست كرد كه چند تن از دانشمندان دربار خود، از جمله ابن سینا را به دربار وی گسیل دارد. تنى چند از ایشان ، از جمله ابوریحان بیرونى ، به این سفر رضایت دادند، اما ابن سینا و دانشمند دیگری به نام ابوسَهل مسیحى از رفتن سرباز زدند و ناگزیر شدند كه گرگانج را ترك گویند.

در این داستان مى‏توان بذری از حقیقت را یافت. محمود غزنوی سنى مذهب متعصبى بوده است ، در حالى كه ابن سینا، بنابر سنت خانوادگیش شیعى مذهب بوده است (چنانكه دیدیم پدرش به اسماعیلیان گرویده بود). محمود غزنوی همچنین با فلسفه و فیلسوفان میانه خوشى نداشته است ، چنانكه وی را در هجوم به ری در 420ق مى یابیم كه در آن شهر «مقدار 50 خروار دفتر روافض و باطنیان و فلاسفه، از سراهای ایشان بیرون آورد و زیر درختهای آویختگان (یعنى كسانى كه ایشان را بر درختان به دار آویخته بودند) بفرمود سوختن » ( مجمل التواریخ و القصص ، 404). با وجود این نمى توان انگیزه اصلى ابن سینا را برای ترك گرگانج معین كرد و به حقیقت تاریخى این «ضرورت » پى برد.

به هر حال در حدود 402ق /1012م ابن سینا از راه شهرهای نَسا، اَبیوَرد (یا باوَرد)، طوس ، سَمَنگان (سمنقان ) به جَاجَرْم ْ سرحد نهایى خراسان رفت و سپس به شهر گرگان رسید. به گفته خود ابن سینا، قصد وی از این سفر پیوستن به در بار شمس المَعالى قابوس بن وشمگیر (حك 367- 402ق /978-1012م ) فرمانروای زیاری گرگان بوده است . اما در این میان ، سپاهیان قابوس بر وی شوریده و او را خلع و زندانى كرده بودند. وی در 403ق درگذشت . جانشین قابوس، پسرش منوچهر، خود را دست نشانده محمود غزنوی اعلام كرد و دختر او را به همسری گرفت . روشن است كه ابن سینا نمى توانست با وی از در سازش درآید و بار دیگر ناگزیر شد كه گرگان را ترك گوید. در این میان ابوعُبَید جوزجانى ، شاگرد وفادارش به وی پیوست و تا پایان عمر ابن سینا، یار و همراه او بود، و نیز نخستین نویسنده سرگذشت ابن سینا به نقل از خودش بود.

از اینجا به بعد، جوزجانى به تكمیل بقیه زندگانى و سرگذشت ابن سینا مى پردازد و مى گوید كه در گرگان مردی بود به نام ابومحمد شیرازی كه دوستدار دانشها بود و در همسایگى خود، برای ابن سینا خانه ای خرید و او را در آنجا مسكن داد.

در حدود 404ق ابن سینا گرگان (جُرجان ) را به قصد ری ترك كرد. وی در ری به خدمت سَیده (با نام شیرین دختر سپهید شروین و ملقب به اُم ّالملوك (د 419ق /1028م ) بیوه فخرالدوله على بویه (د 387ق / 997م ) و مادر مجدالدوله ابوطالب رستم بن فخر الدوله ) پیوست . مادر و فرزند ابن سینا را بنابر توصیه هایى كه همراه آورده بود، گرامى داشتند. در این میان ابن سینا مجدالدوله را كه دچار بیماری سوداء (مالیخولیا) شده بود، درمان كرد. وی همچنان در ری ماندتا هنگامى كه شمس الدوله ابوطاهر پسر دیگر فخرالدوله كه پس از مرگ پدرش در 387ق /997م فرمانروای همدان و قَرمیسَن (كرمانشاه ) شده بود، در 405ق /1015م به ری حمله آورد. این حمله پس از درگیری وی با هلال بن بَدر بن حسنویه روی داد. وی از دودمان كردهای فرمانروا بر نواحى جَبَل و قرمیسن بوده است . هلال بن بدر كه از سوی سلطان الدوله (د 412ق /1021م ) در بغداد زندانى شده بود، آزادی خود را باز یافته و از سوی سلطان الدوله لشكری در اختیارش نهاده شده بود تا با شمس الدوله كه در این میان بر سرزمینهای دیگری نیز دست یافته بود، به جنگ برخیزد. در نبردی كه در ذیقعده 405 / مه 1015 میان ایشان درگرفت ، هلال بن بدر كشته شدو سپاهیان سلطان الدوله ناچار شدند كه به بغداد بازگردند (ابن اثیر، حوادث سال 405ق ).

به گفته جوزجانى ، در این هنگام «حوادثى روی داد كه ابن سینا را ناگزیر ساخت كه ری را ترك كند». اما وی درباره ماهیت این حوادث چیزی نمى گوید. به هر حال مى توان گمان برد كه این بار نیز اوضاع سیاسى و اجتماعى ری چنان شده بود كه ابن سینا دیگر نمى توانست بیشتر در آن شهر بماند. در این میان شاید تهدیدهایى كه از سوی محمود غزنوی به ری مى شد، در تصمیم ابن سینا به ترك آن شهر بى تأثیر نبوده باشد، زیرا در گزارشى از خواندمیر (ص 128-129) آمده است كه «در آن وقت كه سلطان محمود غزنوی به طرف عراق رایت آفتاب اشراق برافراشت ، شیخ (یعنى ابن سینا) از ری به قزوین و از قزوین به همدان شتافت ».

به هر روی ، ابن سینا به همدان رفت . در این میان شمس الدوله به بیماری قولنج دچار شد. ابن سینا را به كاخ وی بردند و او به معالجه پرداخت تا شمس الدوله بهبود یافت . ابن سینا 40 روز را در كاخ گذرانید و در پایان خلعتهای فراوان گرفت و به خانه خود بازگشت ، در حالى كه درشمار نزدیكان و همنشینان شمس الدوله درآمده بود. پس از چندی شمس الدوله برای نبرد با عَنّاز به سوی قَرمیسَن لشكر كشید. حسام الدین ابوشَوك فارِس بن محمد بن عَنّاز سركرده قبیله كرد شاذَنجان بود كه در دو سوی رشته كوههای میان كرمانشاه و قصر شیرین كنونى فرمانروایى داشت . پس از شكست هلال بن بدر به دست شمس الدوله و از دست رفتن سرزمینهایش ، عنّاز كه همسایه دورتر او بود، بر آن شد كه آن سرزمینها را تصرف كند. بنابراین شمس الدوله برای پیشگیری از دست اندازیهای عناز به جنگ وی رفت ، در حالى كه ابن سینا نیز همراه او بود. در این نبرد، شمس الدوله شكست خورد و به همدان بازگشت . این واقعه در 406ق /1015م بود. در این هنگام شمس الدوله ابن سینا را به وزارت خود گماشت . اما پس از چندی میان ابن سینا و سپاهیان شمس الدوله كه تركیبى از پیاده نظام دیلمى و سواره نظام ترك بودند، درگیری روی داد. سپاهیان كه شاید از شكست خوردن از عَنّاز ناآرام تر شده بودند و برای خود از سوی ابن سینا احساس خطر مى كردند، بر وی شوریدند، خانه اش را محاصره كردند و پس از دستگیری وی همه دارایى او را به تاراج بردند. افزون بر این از شمس الدوله خواستار كشتن وی شدند، اما شمس الدوله از این كار سرباز زد و برای آرام كردن سپاهیان ، ابن سینا را فقط از دستگاه دولت دور كرد. ابن سینا متواری شد و 40 روز را در خانه مردی به نام ابوسَعد (یا ابوسعید) بن دَخدول (یا دَخدوك ) به سر برد. در این هنگام ، شمس الدوله بار دیگر دچار بیماری قولنج شد و ابن سینا را احضار كرد و از وی بسیار پوزش خواست . ابن سینا به معالجه وی پرداخت تا بهبود یافت . شمس الدوله بار دیگر وزارت را به وی سپرد.

بنابر گزارش جوزجانى ، شمس الدوله در این میان از ابن سینا خواسته بود كه شرحى بر نوشته های ارسطو بنویسد، اما ابن سینا به وی گفته بود كه فراغتى برای این كار ندارد، اما اگر وی راضى شود، به نوشتن كتابى درباره دانشهای فلسفى (بى آنكه در آن با مخالفان مناظره یا عقاید ایشان را رد كند) خواهد پرداخت و بدین سان تألیف كتاب شفا را از «طبیعیات » آن آغاز كرد. وی كتاب اول قانون در پزشكى را پیش از آن تألیف كرده بود. در این میان چنین مى نماید كه ابن سینا از زندگانى آرامى برخوردار بوده است ، زیرا بنابر گزارش جوزجانى ، روزها را به كارهای وزارت شمس الدوله مى گذراند و شبها دانشجویان بر وی گرد مى آمدند از كتاب شفا و قانون مى خواندند.

چند سالى بدین سان گذشت ، تا هنگامى كه شمس الدوله برای جنگ با امیر طارُم برخاست . طارم ناحیه ای بود در كوهستانهای میان قزوین و گیلان . امیر آن در هنگام حمله شمس الدوله به آنجا (412ق /1021م ) ابراهیم بن مرزبان بن اسماعیل بن وَهْسودان بود كه پس از مرگ فخرالدوله (387ق /997م ) شهرهایى را در ناحیه طارم به تصرف خود درآورده بود و آنها را تا 420ق /1029م كه محمود غزنوی به جبال هجوم آورد، در دست داشت (ابن اثیر، حوادث سال 420ق ). این فرمانروا از خاندان وَهسودان و از سلسله ای بوده است كه به آل افراسیاب (یا سالاریان یا كَنگَریان ) معروف است . اما در نزدیكى طارم ، شمس الدوله دوباره به سختى دچار بیماری قولنج شد كه بیماریهای دیگری را نیز به همراه داشت . سپاهیان از مرگ وی بیمناك شدند و او را در تخت روان به سوی همدان بازگرداندند، اما او در راه درگذشت (412ق /1021م ).

پس از مرگ شمس الدوله ، پسرش سَماءالدوله ابوالحسن به جای او نشست و از ابن سینا خواست كه وزارت او را بپذیرد، اما ابن سینا از پذیرفتن این مقام سرباز زد. سماءالدوله از 412ق دو سال مستقلاً فرمانروایى كرد و سپس زیر فرمانروایى علاءالدوله قرار گرفت و از 421ق كه علاءالدوله فرمانداری برای همدان منصوب كرد، خبری از وی در دست نیست (همو، حوادث سال 421ق ). در این میان روزگار آل بویه به سر آمده بود و نشانه های انحطاط و فروریزش دولت آنان آشكار مى شد. ابن سینا صلاح خود را در آن دید كه كناره گیرد. جوزجانى گزارش مى دهد كه «روزگار ضربات خود را فرود مى آورد و آن مُلك به ویرانى مى گرایید. وی (ابن سینا) ترجیح داد كه دیگر در آن دولت نماند و به آن خدمت ادامه ندهد و مطمئن شد كه احتیاط در آن است كه برای رسیدن به دلخواه خود، پنهان بزید و منتظر فرصتى باشد تا از آن دیار دور شود» (نك: جوزجانى ، 2).

بدین سان ابن سینا چندی متواری بود و در خانه مردی به نام ابوغالب عطار پنهان مى زیست و نوشتن بقیه كتاب شفا را از سرگرفت و پس از پایان دادن به همه بخشهای «طبیعیات » (جز كتاب «الحیوان » و «الهیات » آن ، بخش «منطق » را آغاز كرد و برخى از آن را نوشت . در این میان ظاهراً ابن سینا نهانى با علاءالدوله (بوجعفر محمد بن دشمنزار یا دشمنزیار معروف به ابن كاكویه ) فرمانروای اصفهان مكاتبه مى كرده است . علاءالدوله را سَیده از 398ق /1008م به حكومت اصفهان منصوب كرده بود. علاءالدوله خویشاوند دور آل بویه و پدرش دایى یا خالوی (كاكوی ) سیده مادر مجدالدوله و شمس الدوله بوده است . وی تا سال مرگش (431ق /1041م ) - جز برای مدت كوتاهى كه چنانكه گفته خواهد شد، سرداران سلطان مسعود غزنوی ، وی را از آنجا بیرون راندند - بر اصفهان حكومت مى كرد. از سوی دیگر، بنابر گزارش على ابن زید بیهقى (ص 50) علاءالدوله خود مكاتبه با ابن سینا را آغاز كرده و از وی خواسته است كه به اصفهان و دربار وی برود. به هر روی ، پس از چندی تاج الملك كوهى (ابونصر ابراهیم بن بهرام ) كه بنابر گزارش ابن اثیر (حوادث سال 411ق ) ظاهراً پس از امتناع ابن سینا از پذیرفتن وزارت شمس الدوله برای بار دوم ، وزیر وی شده بود، ابن سینا را متهم كرد كه با علاءالدوله نهانى نامه نگاری مى كند. سپس كسان را به جست و جوی وی برانگیخت .

دشمنان ابن سینا نهانگاه وی (خانه ابوغالب عطار) را نشان دادند و وی را یافتند و دستگیر كردند و به قلعه ای به نام فَردَجان فرستادند و در آنجا زندانى كردند. قلعه فردجان كه همچنین بَرَهان یا براهان (فراهان ) نامیده مى شده است ، به گفته یاقوت (3/870) در 15 فرسنگى همدان در ناحیه جَرّا قرار داشته و اكنون پَردَگان نامیده مى شود و در 110 كیلومتری راه میان همدان و اصفهان قرار دارد (نك: ابن اثیر، حوادث سال 421ق ). ابن سینا 4 ماه را در آن قلعه سپری كرد. بنابر گزارش ابن اثیر، در نبردی كه در 411ق /1020م میان سربازان كرد و ترك شمس الدوله در همدان در گرفته بود، تاج الملك سركرده سربازان كرد بوده است (همو، حوادث سال 411ق ). وی از علاءالدوله برای سركوب سربازان ترك یاری خواست ، اما 3سال بعد، یعنى در 414ق / 1024م ، سَماءالدوله پسر شمس الدوله بروجرد را به محاصره درآورد و فرماندار آنجا فرهاد بن مرداویج از علاءالدوله یاری خواست و هر دو همدان را محاصره كردند، اما كمبود خواربار ایشان را ناچار به عقب نشینى كرد. سپس در نبردی با تاج الملك ، علاءالدوله نخست به جُرفاذقان (گلپایگان ) عقب نشست ، باردیگر به همدان هجوم برد. در نبردی سماءالدوله شكست خورد و تسلیم شد. اما علاءالدوله مقدم وی را گرامى داشت و تاج الملك به همان قلعه فردجان پناه برد (همو، حوادث سال 414ق ) سپس علاءالدوله همراه سماءالدوله به قلعه فردجان رفت و تاج الملك تسلیم شد. و آنگاه همه ایشان همراه ابن سینا به همدان بازگشتند و ابن سینا در خانه مردی علوی سكنى گزید و به نوشتن بقیه بخش «منطق » شفا پرداخت .

ما درباره نام این مرد علوی چیزی نمى دانیم ، اما از سوی دیگر، ابن سینا در همدان رساله ادویه قلبیه خود را به مردی به نام شریف السعید ابوالحسین على بن حسین الحَسَنى تقدیم كرده است كه چنانكه پیداست علوی بوده و احتمالاً همان مرد باشد (نك: مهدوی ، 335)

ابن سینا مدتى را در همدان گذرانید و تاج الملك در این میان وی را با مواعید زیبا سرگرم مى داشت . سپس ابن سینا تصمیم گرفت كه همدان را به قصد اصفهان ترك كند. وی به همراهى شاگردش جوزجانى و دو برده ، با لباس مبدل و در جامه صوفیان روانه شد و پس از تحمل سختیهای بسیار راه ، به جایى به نام طَیران (یا طهران یا طَبَران ) در نزدیكى اصفهان رسید. این محل اكنون یكى از روستاهای حومه اصفهان و در سمت شمال محله آب بخشان ، متصل به شهر است و بیدآباد و تیران (آهنگران ) نام دارد. اصل نام آن از تیر فارسى به معنای سیاره عطارد با الف و نون نسبت است (همایى ، 241، حاشیه ). دوستان ابن سینا و نیز یاران و ندیمان علاءالدوله كه از آمدن ابن سینا آگاه شده بودند به پیشواز وی آمدند و جامه ها و مركوبهای ویژه به همراه آوردند. وی در اصفهان در خانه مردی به نام عبدالله بن بى بى در محله ای به نام كوی گنبد فرود آمد. آن خانه اثاثه و فرش و وسایل كافى داشته است . از این هنگام به بعد (414ق /1023م ) دوران 14 ساله زندگى آرام و خلاّق ابن سینا آغاز مى شود.

وی اكنون از نزدیكان و همنشینان علاءالدوله بود كه مردی دانش دوست و دانشمند پرور به شمار مى رفت . شبهای جمعه مجلس منظاره ای در حضور وی تشكیل مى شد كه ابن سینا و دانشمندان دیگر در آن شركت مى كردند. ابن سینا در همه دانشها سرآمد ایشان بود. وی در اصفهان كتاب شفا را با نوشتن بخشهای «منطق »، «مجسطى»، «اُقلیدِس»، «ریاضیات » و «موسیقى » به پایان رسانید، جز دو بخش «گیاهان » و «جانوران » (كه آنها را هنگامى كه علاءالدوله به شاپور خواست ، واقع در جنوب همدان و غرب اصفهان ، حمله كرد و ابن سینا نیز همراه وی بود، در میان راه نوشت ). كتاب النجاه نیز در همین سفر و در میان راه نوشته شده بود.

بنابر گزارش ابن اثیر، علاءالدوله چند بار به شاپور خواست حمله كرده بود، از جمله در سالهای 417ق /1026م و 421ق /1030م و 423ق / 1032م (نك: حوادث این سالها)، اما از سوی دیگر جوزجانى مى گوید كه ابن سینا هنگام به پایان رساندن كتاب شفا 40 ساله بوده است (ص 3). اكنون اگر سال تولد ابن سینا را 370ق بدانیم تاریخ پایان نوشتن شفا 410ق مى شود، مگر اینكه فرض كنیم كه مقصود جوزجانى پایان بخشهای «نبات » و «حیوان » شفا بوده است كه چنانكه اشاره شد، ابن سینا نوشتن آنها را در همراهى علاءالدوله در یكى از حمله های او به شاپور خواست ، و احتمالاً در 421ق / 1030م در میان راه به پایان رسانده بوده است . ابن سینا كتاب الانصاف را نیز در اصفهان تألیف كرده بود، اما این كتاب در حمله سلطان مسعود غزنوی به اصفهان و تصرف آن از میان رفت . مسعود غزنوی (حك 421-432ق /1031- 1041م ) در 421ق به اصفهان حمله كرد و شهر را به تصرف درآورد. سپاهیان وی ، پس از كشتار فراوان به تاراج اموال علاءالدوله و نیز خانه ابن سینا دست زدند و اموال و كتابهای وی را غارت كردند و سپس آنها را به شهر غزنه فرستادند. این كتابها در 545ق /1150م به دست سربازان علاءالدین جهانسوز غوری به آتش كشیده شدند (بیهقى ، ابوالفضل ، 12، 14، 15؛ مافَرّوخى ، 107؛ قس : همایى ، 2/265 به بعد). علاءالدوله ، پس از حمله مسعود به اصفهان همچنان فرمانروای آنجا باقى ماند.

ابن سینا همچنان در اصفهان روزگار مى گذرانید، تا هنگامى كه علاءالدوله در 427ق /1036م به نبرد با تاش فَرّاش سپهسالار سلطان مسعود در ناحیه كَرَج (یا كرخ ) نزدیك همدان شتافت . ابن سینا كه در این سفر علاءالدوله را همراهى مى كرد، دچار بیماری قولنج شد و به درمان خود پرداخت و به قصد بهبود هر چه زودتر در یك روز هشت بار خود را تنقیه مى كرد و در نتیجه دچار زخم روده شد. سپس در همین حال بیماری به اصفهان برده شد و همچنان به مداوای خود ادامه مى داد تا اندكى بهبود یافت ، چنانكه توانست در مجلس علاءالدوله حضور یابد. تا اینكه علاءالدوله قصد رفتن به همدان كرد. ابن سینا نیز وی را همراهى كرد، اما در راه بیماریش عود كرد. پس از رسیدن به همدان ، وی از معالجه خود دست كشید و پس از چند روز در نخستین جمعه رمضان 428/ژوئن 1037، در 58 سالگى درگذشت و در همان شهر به خاك سپرده شد (نك: گلمن ، «زندگانى ابن سینا»، متن عربى ، 16- 88؛ بیهقى ، على 38- 58).

درباره سرگذشت ابن سینا، در آن بخشى كه خودش آن را برای شاگردش جوزجانى تقریر كرده است و مى توان آن را «اتوبیوگرافى » وی نامید، نكات مبهمى وجود دارد كه شایسته است به آنها اشاره شود. از یك سو، ابن سینا هنگامى كه به یكى از رویدادهای زندگیش اشاره مى كند، به انگیزه های عینى و ذهنى آن نمى پردازد و زمینه تاریخى و زمانى آن را توضیح نمى دهد، بلكه با اشاره ای كوتاه از كنار آن مى گذرد و به ویژه ، گویى تعمّد دارد كه پیوند میان انگیزه های عینى ، یعنى سیاسى - اجتماعى یك رویداد زندگیش را با انگیزه های درونى تصمیم خودش ، برای خواننده مبهم گذارد و مكرراً به تعبیرهایى مانند «ضرورت مرا بر آن داشت كه ...» اكتفا مى كند و نمى گوید كه آن چه «ضرورتى » بوده است . از سوی دیگر گویى زندگى و سرگذشت اندیشه ای و علمى برای ابن سینا، برای او از زندگى بیرونیش از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است . بنابر این رویدادهای درونى و تاریخ روحى و عقلى او برایش از «بُعد زمان » بیرون بوده است . از اینجاست كه شاید بتوان گمان برد كه چرا وی از تصریح به «تاریخ » (سالهای ) رویدادهای بیرونى زندگیش خودداری مى كرده است (در این باره نك: لولینگ 1، .(III(1)/496-516

نوشته ها

ابن سینا، على رغم زندگانى ناآرام و پرحادثه خود، اندیشمند و نویسنده ای پركار بوده است . آنچه از نوشته های خرد و كلان وی برجای مانده است ، نماینده ذهنى فعال و پویاست كه گویى در هر شرایطى ، حتى در سخت ترین و توان فرساترین آنها، از فعالیت و خلاقیت باز نمى ایستاده است . استعداد وی در فراگیری و حفظ خوانده ها و آموخته ها زبانزد همگان بوده است و چنانكه در سرگذشتش دیدیم ، خود او نیز به توانایى شگرف خویش در یادگیری در دوران نوجوانیش اشاره مى كند و ما بار دیگر در زمینه دیگری به آن اشاره خواهیم كرد. حافظه نیرومند وی كار تألیف را نیز بر او آسان مى ساخت . شاگردش جوزجانى مى گوید هنگامى كه - چنانكه دیدیم - ابن سینا متواریاً در خانه ابوغالب عطّار به سر مى برد، از او خواسته بود كه نوشتن بقیه كتاب شفا را به پایان رساند و سپس مى افزاید كه در این هنگام ، ابن سینا هیچ كتابى یا مرجعى در اختیار نداشت ؛ هر روز 50 ورق مى نوشت ، تا اینكه همه «طبیعیات » و «الهیات » شفا و سپس بخشى از «منطق » را به پایان آورد (گلمن ، 58)

جوزجانى در جای دیگری از سرگذشت ابن سینا مى گوید «من 25 سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز ندیدم كه هرگاه كتاب تازه ای به دستش مى رسید، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلكه یك باره به قسمتهای دشوار و مسائل پیچیده آن و نظریات نویسنده كتاب مى پرداخت تا به مرتبه وی در آن دانش و درجه فهم او پى ببرد» (همو، 68)

برای آگاهى از مجموعه نوشته های اصیل ابن سینا و نوشته های منسوب به وی ، اكنون فهرست جامعى به كوشش یحیى مهدوی در دست است كه ما را از همه كوششهای دیگر در این راه بى نیاز مى سازد (نك: مهدوی ، فهرست نسخه های مصنفات ابن سینا ). در این فهرست 131 نوشته اصیل از ابن سینا و 111 اثر منسوب به وی یا نوشته هایى با عنوانهای دیگر معرفى شده است . ما در اینجا تنها نوشته های چاپ شده و ترجمه شده به زبانهای دیگر ذكر مى كنیم :

1. الشفاء

از این مهم ترین اثر فلسفى ابن سینا، بخشهای «طبیعیات » و «الهیات » برای نخستین بار یك چاپ سنگى در تهران (1303ق /1886م ) منتشر شده است . بخش «منطق » و همه بخشهای دیگر آن از 1952 تا 1983م به مناسبت هزاره تولد ابن سینا، زیر نظر ابراهیم مذكور و به كوشش شماری از محققان دیگر در قاهره منتشر شده است . بخش «برهان » از «منطق » شفا، جداگانه به كوشش عبدالرحمان بدوی در قاهره ، 1954م (چاپ دوم 1966م ) منتشر شده است . متن عربى و ترجمه فرانسوی بخش روان شناسى (كتاب النفس ) شفا را، یان باكوش در دو جلد، در 1956م در پراگ و متن عربى آن را فضل الرحمان در آكسفورد (انگلستان ) منتشر كرده است . ترجمه قدیمى لاتینى آن نیز برای نخستین بار در 1508م در ونیز ایتالیا و چاپ انتقادی جدید آن ترجمه به كوشش سیمون فان ریت در دو جلد زیر عنوان «ابن سینای لاتینى ، كتاب درباره روان » در لوون سویس در سالهای 1968 و 1972م همراه مقدمه ای درباره نظریات روان شناسى ابن سینا از ج . وِربِكه منتشر شده است

2. چاپ انتقادی جدید ترجمه لاتینى «الهیات » شفا نیز به كوشش سیمون فان ریت ، با مقدمه ای از وِربِكه در دو جلد (ج 1، مقاله 4-1 ج 2، مقاله 10- 5 را در بر مى گیرد) در سالهای 1977 و 1980م در لوون سویس انتشار یافته است 3

2. النّجاه

این كتاب كه مطالب آن مختصر و گزیده ای از مطالب شفا است ، از مهم‏ترین نوشته های ابن سینا است كه فشرده فلسفه وی را در بردارد. نخستین بار در 1331ق /1913م ، به كوشش محیى الدین صبری الكردی و بار دوم در 1357ق /1938م ، در قاهره منتشر شد. چاپ دیگری از آن به كوشش محمدتقى دانش پژوه در 1364ش در تهران انتشار یافته است . بخش «الهیات » آن به وسیله نعمت الله كرم به لاتینى ترجمه و در 1926م در رم منتشر شده است

4. ترجمه انگلیسى بخش «نفس » (روان شناسى ) آن نیز به وسیله فضل الرحمان در كتابش به عنوان «روان شناسى ابن سینا» نخست در 1952م و بار دوم در 1981م در لندن منتشر شده است 5

3. الاشارات و التنبیهات

ظاهراً آخرین نوشته ابن سینا و از برجسته ترین آثار اوست . نثر عربى ادبى شیوا از ویژگیهای آن است . نخستین بار به كوشش ژ. فورژِه 6 در 1892م در لیدن و دومین بار در 3 جلد (4 بخش ) همراه با شرح نصیرالدین طوسى بر آن ، به كوشش سلیمان دنیا میان سالهای 1957-1960م در قاهره منتشر شده است . ترجمه فرانسوی آن به وسیله ابن سینا شناس فرانسوی ، آن ماری گواشون در 1951م در پاریس انتشار یافته است 7

4. كتاب الانصاف

نوشته بزرگى بوده است كه به گفته خود ابن سینا، نزدیك به 28 هزار مسأله را در بر مى گرفته است . تنها دست نوشته آن در حمله مسعود غزنوی به اصفهان به تاراج رفت . ابن سینا، به گفته خودش ، قصد داشته است كه اگر فرصتى و فراغتى یابد آن را دوباره بنویسد، اما ظاهراً به این كار موفق نشده است . پاره هایى از این نوشته را عبدالرحمان بدوی یافته و در مجموعه ای به نام ارسطو عندالعرب ، (قاهره ، 1947م : چاپ دوم ، كویت ، 1978م ) منتشر كرده است (نك: ص 121، سطر 7). در این مجموعه همچنین شرح ابن سینا بر كتاب دوازدهم متافیزیك ( مابعد الطبیعه ) ارسطو (ص 22-33) و شرح وی بر تكه هایى از اثولوجیا منسوب به ارسطو (ص 35-74) و پاره هایى از كتاب المباحثات ابن سینا (ص 122-239) و نیز تعلیقات بر حواشى كتاب النفس ارسطو (ص 75-116) یافت مى شود.

5. منطق المشرقیین

نخستین بار در 1910م در قاهره و سپس در 1982م در بیروت چاپ و منتشر شده است .

6. رساله اَضحَویه فى امر المعاد

به كوشش سلیمان دنیا، قاهره ، 1954م .

7. عیون الحكمه

به كوشش عبدالرحمان بدوی ، قاهره ، 1954م ، كویت ، 1978م .

8. تسع رسائل فى الحكمه و الطبیعیات

قاهره ، 1326ق /1908م كه این نوشته ها را در بر دارد: «رساله فى الحدود»، «رساله فى اقسام العلوم العقلیه»، «رساله فى اثبات النبوّات »، «رساله النیروزیه»، «فى الطبیعیات من عیون الحِكمه»، «فى الاجرام العلویه»، «فى القوی الانسانیه و ادراكاتها»، «فى العهد» و «فى علم الاخلاق »

9. ا. ف . مِرِن از 1889 تا 1899م برخى از نوشته های ابن سینا را در 4 جزء زیر عنوان «رسائل عرفانى ابن سینا»، همراه ترجمه آزاده فرانسوی ، تدوین و در لیدن منتشر كرده است 1، در این مجموعه ، این نوشته ها یافت مى شود: «رساله حى بن یقظان » (در جزء یكم )، «رساله الطیر» (در جزء دوم )، «رساله فى ماهیه العشق »، «رساله فى ماهیه الصلاه»، «رساله فى معنى الزیاره» (هر 3 در جزء سوم ) و «رساله فى القَدَر» (در جزء چهارم ). افزون بر اینها، مجموعه ای از رسائل ابن سینا با عنوان جامع البدایع در 1335ق / 1917م در قاهره منتشر شد كه علاوه بر رساله «شرح سوره الاخلاص » 6 رساله را كه درمجموعه های مرن یافت مى شود، نیز در بر دارد. در 1354ق / 1935م نیز مجموعه ای با عنوان مجموعه رسائل الشیخ الرئیس به كوشش عبدالله ابن احمد العلوی در حیدرآباد منتشر شد كه افزون بر برخى از رسائل نامبرده در بالا، «رساله فى السعاده» و «رساله فى الذكر» را نیز در بر مى گیرد. در 1953م ، حلمى ضیا اولكن نیز مجموعه ای از رسائل ابن سینا را با عنوان رسائل ابن سینا 2، در استانبول منتشر كرده است كه این نوشته ها را در بر مى گیرد: «جواب ست ّ عشره مسأله لابى ریحان »، «اجوبه مسائل سَأَل عنها ابوریحان »، «مكاتبه لابى على بن سینا»، «رساله فى اِبطال احكام النجوم »، «مسائل عن احوال الروح »، «اجوبه عن عشره مسائل »، «رساله فى النفس و بقائها و معادها» و «الجواب لبعض المتكلّمین ». رساله حى بن یقظان بار دیگر در 1952م به كوشش هانری كُربَن تدوین و همراه ترجمه و شرح قدیم فارسى و ترجمه فرانسوی آن در تهران منتشر شد. وی سپس در 1954م در نوشته دیگری با عنوان «ابن سینا و تمثیل عرفانى ، مطالعه ای درباره سلسله تمثیهای ابن سینا» به تحلیل و پژوهش درباره رسائل عرفانى ابن سینا پرداخت

2. آ. م . گواشون نیز در 1959م ، ترجمه فرانسوی و شرح و پژوهشى درباره رساله حى بن یقظان را در پاریس منتشر ساخت 3

10. فى معانى كتاب ریطوریقا

به كوشش م . س . سلیم ، قاهره ، 1950م .

11. رساله فى الاكسیر

به كوشش احمد آتش ، استانبول ، 1953م .

12. رساله فى معرفه النَّفس التناطقه و احوالها

قاهره ، 1934م ، ترجمه لاتینى آن به وسیله آندرِئاس آلپاگوس 4 در 1546م در ونیز منتشرشد. متن و ترجمه آلمانى آن را اس . لانداور5 با عنوان «روان شناسى ابن سینا» در «مجله انجمن خاوری آلمان 6» شماره 29، در 1876م منتشر ساخت (ص 375-418 .(335-372, ترجمه انگلیسى آن نیز با عنوان «مختصری درباره روان » در سال 1906م به وسیله ای . آ. واندیك 7 در ورونا، انتشار یافت .

13. التعلیقات

به كوشش عبدالرحمان بدوی ، قاهره ، 1972م .

14. القانون فى الطب

كتاب مشهور ابن سینا در پزشكى ، متن عربى آن نخستین بار در 1953م در رم و سپس در 1290ق در قاهره ؛ در 1294ق در بولاق و در سالهای 1307- 1308 و 1324ق در لكنهو چاپ و منتشر شد. ترجمه لاتینى آن به وسیله گراردوس كرمونایى 8 در سده 12م انجام گرفت . و چندین بار در ایتالیا (میلان ، 1473م ، پادوآ، 1476م ، ونیز 1482م ، 1591م و 1708م ) به چاپ رسید.

15. النُّكَت ُ و الفوائد

این رساله ناشناخته ابن سینا كه دست نوشته ای از آن در كتابخانه فیض الله استانبول ، به شماره 1217 یافت مى شود، مختصری از «منطق »، «طبیعیات » و «الهیات » را در بردارد و مطالب آن یادآور مطالب النجاه و الاشارات است . با وجود اختصار، این رساله ارزش بسیار دارد. فن پنجم از كتاب دوم «طبیعیات » این نوشته را ویلهلم كوچ در «یادنامه ابن سینا» (ص 149-178 ) تدوین و منتشر كرده 1 و نوید داده است كه بخشهای «الهیات »، «منطق » و بقیه «طبیعیات» نیز از سوی پ . ورنست 2 تدوین و منتشر خواهد شد.

16. المبدأ و المعاد

به كوشش عبدالله نورانى ، تهران ، 1363ش .

نوشته های فارسى

ابن سینا چند نوشته به فارسى دارد كه مهم ترین آنها دانشنامه علائى است . وی آن را برای علاءالدوله كاكویه و به درخواست او نوشته و به وی تقدیم كرده است . در كتاب نزهت نامه علائى نكته توجه انگیزی آمده است كه مى گوید: «شنودم كه خداوند ماضى علاءالدوله قَدَّس الله روحَه ... خواجه رئیس ابوعلى سینا را گفت : اگر علوم اوائل به عبارت پارسى بودی ، مى توانستمى دانستن ، بدین سبب به حكم فرمان دانشنامه علائى بساخت ، و چون بپرداخت و عرضه كرد، از آن هیچ نتوانست دریافتن » (نك: شهمردان ، 22، متن ). بخش «منطق » و «الهیات » دانشنامه نخستین بار به كوشش احمد خراسانى در 1315ش در تهران منتشر شد. سپس به مناسبت هزاره تولد ابن سینا بخش «الهیات » آن به كوشش محمد معین در 1331ش و بخش «طبیعیات » آن به كوشش سید محمد مشكوه در همان سال در تهران انتشار یافت ، ترجمه فرانسوی بخشهای «طبیعیات » و «ریاضیات » به وسیله محمد آشنا و هانری ماسه در دو جلد در سالهای 1955 و 1956م در پاریس منتشر شد

3. بخش «الهیات » آن را پرویز مروج با شرح و حواشى به انگلیسى ترجمه كرده و در 1973م در نیویورك منتشر كرده است

4. افزون بر اینها، رساله «رگ شناسى » از ابن سینا نیز به كوشش سید محمد مشكوه در 1330ش و بخش «ریاضیات » دانشنامه به وسیله مجتبى مینوی در 1331ش در تهران منتشر شده است . همچنین رساله فارسى كنوز المعزمین و رساله جرّثقیل از ابن سینا هر دو به كوشش جلال الدین همایى در 1331ش در تهران انتشار یافته است .


دایره المعارف بزرگ اسلامی، جلد: 4

نویسنده: فتح الله مجتبایی شرف الدین خراسانی علیرضا جعفری نائینی

محمدابن زکریای رازی

دکتر فریبا قربانی
دستیار تخصصی طب سنتی ایران 
دانشگاه علوم پزشکی تهران
==================


به‌گفته ابوریحان بیرونی، رازی در سال 251 قمری / 865 میلادی در ری متولد شده و در حدود 313 قمری / 925 میلادی در همان شهر فوت كرده است اما باتوجه به تالیف كتاب «برءالساعه» در سال 312 یا 313 هجری قمری، بیشتر به‌نظر می‌رسد كه وفات رازی، درسال 320 هجری قمری (932 میلادی) رخ داده باشد.

متاسفانه از احوال این دانشمند عالی مقام بیش از چند صفحه در کتب مورخین وجود ندارد. همچنین، مورخان و سایر دانشمندان ازجمله ابن الندیم (صاحب کتاب الفهرست)، ابن ابی اصیبعه (صاحب عیون الانباء فی طبقات الاطباء) و ابوریحان بیرونی (فیلسوف، منجم و ریاضیدان معروف قرن چهارم هجری قمری) تعداد کتب و رسائل رازی را بیش از 150 مورد ذکر می کنند اما نسخ بسیاری از آنها در جهان موجود نیست که علت آن نبودن صنعت چاپ در زمان وی و حوادث و رویدادهای ایام است که موجب ازبین رفتن آنها شده است. چنین وضعیتی درباره زندگی نامه و تحصیلات رازی نیز صادق است.

درباره دوران كودكی و جوانی رازی اطلاع دقیقی دردست نیست و اینكه آموختن چه علمی را در ابتدا و در چه سنی آغاز كرده مشخص نمی‌باشد. اما معروف است كه در جوانی گاهی شعر می‌گفته و عود می‌نواخته است و به‌دنبال تحصیل و كسب معلومات زمان خود ازجمله كیمیاگری و شیمی رفته است.

بیشتر مورخان را عقیده بر این است كه رازی در سنین بالا آموختن طب را آغاز كرده است. اما این امر چندان صحیح به‌نظر نمی‌رسد زیرا دانشمندی با این هوش و قریحه نمی‌تواند تا آن زمان به علوم عصر خویش بی‌توجه بوده باشد.

براساس داستانی از مورخان ، رازی برای درمان بیماری چشمی ناشی از كیمیاگری به چشم‌پزشك مراجعه می‌كند و پزشك معالج از او پانصد دینار طلب می‌كند. در همین زمان رازی درمی‌یابد كه طب، همانکسب درآمد http://ice-popup.ir/ref:91 http://ice-popup.ir/user/signup/ref:91

 

 

 

گیاهان حاوی آسپرین طبیعی

 

 

 


طب سنتی و گیاهان دارویی-داروی گیاهی - گیاهان حاوی آسپرین طبیعی

بیشتر افراد به محض احساس درد، از جمله سردرد و درد مفصل آسپرین یا داروی ضدالتهابی دیگری مصرف می کنند.

در اصل آسپرین از گیاهانی مانند اسفرزه و پوست درخت بید مجنون به دست می آمد. بعدها با پیشرفت صنعت داروسازی به طور مصنوعی ساخته شد که سود بیشتری را نصیب تولیدکنندگان کرد.

ترکیب های طبیعی که در لابراتوار ساخته و به عنوان دارو به بازار عرضه می شود؛ عارضه جانبی دارد. خوشبختانه موادغذایی زیادی وجود دارد که حاوی سالیسیلات یا اسید سالیسیلیک است که ماده فعال موجود در آسپرین است.

 

موادغذایی حاوی آسپرین طبیعی شامل سیب، آواکادو، میوه قره قاط، کلم بروکلی، گل کلم، گیلاس، فلفل، خیار، کشمش، خرما،

انجیر

، گریپ فروت، کیوی، شیرین بیان، اسفرزه، پاپریکا، هلو،آلوی تازه و خشک، ترب قرمز، اسفناج، توت فرنگی، زردچوبه، پوست درخت بید مجنون و کدو است.



درمان شوره سر با طب سنتی

درمان شوره سر,شوره سر,درمان شوره سر با طب سنتی,

شوره سر نوعی اختلال در لایه سطحی پوست سر است که با وجود سلامت کامل در بقیه اعضای بدن ایجاد می شود.

یک متخصص طب سنتی گفت شوره سر به شکل پوسته‌های نازک، ظریف و به مقدار اندک و یا به شکل پوسته‌های ضخیم و به مقدار زیاد در سطح سر ایجاد می‌شود.

دکتر لیلا شیربیگی با اشاره به اینکه شوره سر از دیدگاه طب سنّتی ایران به دو علت ایجاد می‌شود، افزود: شوره سر نوعی اختلال در لایه سطحی پوست سر است که با وجود سلامت کامل در بقیه اعضای بدن ایجاد می شود. وی با بیان این مطلب که برای پوسته‌های خفیف و نازک درمان‌های ساده‌ای وجود دارد، گفت: دو ساعت قبل از حمام می‌توانید از روغن‌هایی مانند روغن گل سرخ، روغن گل بنفشه، لعاب گل ختمی، لعاب اسفرزه و آب چغندر پخته را بر روی سر مالیده و در صورتی که برایتان مفید بود هر بار قبل از حمام این کار را تکرار کنید.

این متخصص طب سنتی افزود: گل ختمی و دانه اسفرزه هنگامی که آب گرم روی آنها بریزید بعد از مدتی مایع غلیظ و ژله مانندی ایجاد می‌شود، سپس با پارچه‌ای این لعاب را از گل یا دانه جدا کرده و لعاب آن را بر سرتان بمالید. شیربیگی تاکید کرد: در صورتی که با چند بار استفاده از مواد به نتیجه مطلوب نرسیدید احتمالاً بدن دچار نوعی از سوء مزاج است و به پاکسازی نیاز دارد که در این شرایط باید به پزشک متخصص طب سنّتی مراجعه شود.

 

خواص دمنوش ریحان

خواص دمنوش ریحان,دمنوش ریحان,خاصیت دمنوش ریحان,خواص درمانی دمنوش ریحان,

این بار می‌خواهیم یک دمنوش گیاهی دیگر را معرفی کنیم، دم‌نوش گیاه ریحان دارای خواص بسیار زیادی است، پیشنهاد می‌کنیم گاهی این دمنوش را جایگزین چای سیاه کنید.

خواص درمانی دمنوش ریحان :
این بار می‌خواهیم یک دمنوش گیاهی دیگر را معرفی کنیم، دم‌نوش گیاه ریحان دارای خواص بسیار زیادی است، از جمله: آرام بخش و نشاط آور، برطرف کننده گلودرد، ضد دل‌پیچه و تهوع و مناسب برای دستگاه گوارش.


پیشنهاد می‌کنیم گاهی این دمنوش را جایگزین چای سیاه کنید.

طرز تهیه دمنوش ریحان:
برای تهیه این دمنوش چند برگ ریحان را در یک قوری آب با ۸۰ درجه بریزید تا  به مدت ۴ الی ۵ دقیقه دم بکشد، حالا دمنوش ریحان آماده است.
در صورت تمایل به شیرین کردن می‌توانید از مقداری عسل استفاده کنید.

مشخصات دمنوش ریحان:
دمنوش ریحان با رنگی شبیه به دمنوش رزماری و عطری فوق العاده دلنشین می تواند یه پیشنهاد خوب برای یک روز شلوغ و پر استرس باشد. طعم این دمنوش اغلب سلیقه ها را راضی نگه می دارد. دقت داشته باشید که میزان برگ ریحانی که برای تهیه دمنوش از آن استفاده می کنید بر روی میزان تندی آن تاثیر مستقیم دارد. پیشنهاد می کنیم در صورت تمایل برای شیرین کردن آن از عسل کمی استفاده کنید تا از طعم اصلی آن بیشتر لذت ببرید.



گیاهی برای رفع خستگی و کم‌خونی

کم‌خونی,درمان کم‌خونی,داروی گیاهی درمان کم‌خونی

مزیت برتر گزنه این است که این گیاه سرشار از آهن و هم زمان ویتامین C می‌باشد. بر خلاف مثلاً عدس که آهن دارد اما فاقد ویتامین C است.
 
خستگی دست از سرتان بر نمی‌دارد؟ احساس کم‌خونی می‌کنید؟ موهایتان ضعیف شده و می‌ریزد؟ ناخن‌هایتان شکننده شده است؟ طبق آمارهای جهانی خانم‌ها در طول زندگی‌شان حداقل یک مرتبه دچار کمبود آهن می‌شوند. کمبود آهن نیز به آنمی یا همان کم‌خونی منجر می‌شود. اگر طرفدار داروهای طبیعی و گیاهی هستید بهتر است به سراغ گیاه گزنه بروید.
 
علائم کم‌خونی چیست؟
* خستگی زیاد
* کاهش تمرکز
* نفس‌نفس زدن
* رنگ و روی پریده
* موها و ناخن‌های ضعیف و شکننده
* ضعف بدنی در برابر بیماری‌ها
در واقع خستگی و کم‌خونی از نتایج کمبود آهن هستند.


 کم‌خونی از چه چیزی ناشی می‌شود؟
معمولاً کمبود آهن بیشتر به دلیل عدم دریافت آن از طریق مصرف مواد غذایی مناسب ناشی می‌شود. لازم است که نیازهای روزانه‌تان به این ماده‌ی معدنی را از طریق مصرف مواد غذایی سرشار از آن که به خوبی هم جذب بدن می‌شوند تامین کنید. با این حال توجه داشته باشید که کم‌خونی می‌تواند جزئی یا خیلی جدی باشد که تشخیص آن با پزشک است. در این صورت نیز لازم است به همراه مواد غذایی از مکمل هم استفاده کنید. کم‌خونی درجه‌ی «نهاییِ» کمبود آهن است. در این صورت شما باید بدنتان را تقویت کنید و مصرف مواد غذایی سرشار از آهنتان را بالا ببرید.

کم‌خونی‌های جزیی خطر کمتری دارند اما تبدیل به یک امر رایج شده‌اند. در این صورت احساس خستگی به جانتان می‌افتد و نمی‌توانید به درستی روی کار و درستان تمرکز کنید. اگر در این مرحله به فکر جبران آهن خود نباشید امکان دارد وضعیت بدتر شود و دچار کم‌خونی شدید شوید.

 چه کسانی بیشتر در معرض این مشکلات قرار می‌گیرند؟
بیشتر خانم‌ها در معرض کمبود آهن قرار می‌گیرند به خاطر اینکه هر ماه به دلیل عادت ماهانه آهن از دست می‌دهند که باید به فکر جبران آن باشند. نوجوانان، خانم‌هایی که خونریزی زیاد دارند، خانم‌های باردار، زنان شیرده یا خانم‌های در آستانه‌ی یائسگی بیشتر در معرض کمبود آهن قرار می‌گیرند. آهن نقش اساسی در ساخت هموگلوبین‌های خون دارند و زمانی که خون از طریق خونریزی هدر می‌رود احتمال کم‌خونی نیز بیشتر می‌شود.

گاهی وقت‌ها خودتان نمی‌توانید کمبود آهن را تشخیص بدهید. مطمئن‌ترین روش برای تشخیص این مشکل آزمایش خون است. اما اگر احساس خستگی زیاد می‌کنید یا اینکه رنگ و روی‌تان پریده و خسته است احتمال دارد آهن بدنتان کم شده باشد. پس لازم است به پزشک مراجعه کرده و آزمایش خون بدهید.

 چگونه می‌توان آهن بیشتری جذب کرد؟
اول از همه بدانید که گیاه گزنه و برخی از جلبک‌ها سرشار از آهن هستند. احتمالاً حتی فکرش را هم نمی‌کردید که این گیاه به ظاهر خشن منبع فوق‌العاده‌ی آهن باشد. برای اینکه بتوانید آهن موجود در سبزیجات را به خوبی جذب کنید باید آن‌ها را با ویتامین C مصرف کنید تا بیشتر جذب بدن شود. مزیت برتر گزنه این است که این گیاه سرشار از آهن و هم زمان ویتامین C می‌باشد. بر خلاف مثلاً عدس که آهن دارد اما فاقد ویتامین C است.

گوشت قرمز نیز سرشار از آهن است اما مصرف زیاد آن می‌تواند به سلامتی و همچنین جیبتان آسیب برساند. علاوه بر این بیشتر خانم‌هایی که گوشت هم می‌خورند باز با کم‌خونی مواجه‌اند.

معمولاً برنامه‌ی غذایی روزانه‌ی اکثر ما فاقد میوه‌های صدفی مانند بادام می‌باشد که حاوی آهن است. اما باید بدانید دانه‌ی کنجد یا سویا نیز به اندازه‌ی جگر آهن دارد. اما مشکل این است که آهن این دانه‌های گیاهی کمتر جذب می‌شود. جعفری، غلات کامل مانند گندم سیاه یا چاودار و ارزن، حبوبات مانند عدس، تخمه‌ی آفتاب‌گردان و غیره نیز از منابع غیر حیوانی خوب آهن محسوب می‌شوند.
 
چگونه می‌توان از آهن گزنه استفاده کرد؟
برای رسیدن به نتیجه‌ی سریع و دلخواه، کم‌خونی‌تان را با گزنه درمان کنید. که هم طبیعی است و هم خیلی زود نتیجه را می‌بینید. می‌توانید به مدت چند هفته روزانه برگ تازه‌ی گزنه مصرف کنید. به این ترتیب که دمنوش گزنه درست کنید. برگ‌های تازه یا خشک گزنه را در آب جوش بریزید و بگذارید به مدت 10 تا 15 دقیقه دم بکشد. می‌توانید از پودر گزنه هم استفاده کنید. توجه داشته باشید که کپسول‌های گزنه نیز در عطاری‌ها یا داروخانه‌ها وجود دارد که می‌توانید از آن استفاده کنید.

 نتیجه اینکه..
کم‌خونی نتیجه‌ی سبک زندگی کنونی ما و عدم مصرف مواد غذایی سرشار از آهن است. در بین همه‌ی راه‌های طبیعی برای جبران کمبود آهن مصرف گزنه بهتر است. این گیاه که همه جا می‌روید نشاط و سرزندگی را به شما هدیه داده و همین طور رنگ و رویتان را بهتر می‌کند.

گیاه جادویی زنان

گیاه پنج انگشت,خواص گیاه پنج انگشت,خاصیت گیاه پنج انگشت

پرسش: به دلیل مشکلات زنانه به پزشک مراجعه کرده ام و برایم قطره ویتاگنوس تجویز شده است می خواستم در ارتباط با اینکه این قطره چه کارایی دارد و برای درمان چه بیماری هایی مورد استفاده قرار می گیرد بنده را راهنمایی بفرمایید.
 
گیاه پنج انگشت را گیاه زنان می نامند. پنج انگشت در پیشگیری از اختلالات قاعدگی، پریود دردناک، قطع غیر طبیعی پریود، اختلال در زمان و مقدار خونریزی، نارسایی زودرس تخمدان و عوارض حین یائسگی موثر می باشد.
 
مشخصات این گیاه دارویی:
درختی است با برگهای پنجه مانند و گلهای بنفش که بعد از فصل گرده افشانی میوه ای قهوه ای پر رنگ می دهد. و در بستر رودها و مناطق پست و دره ها بیشتر دیده می شود. قسمت مورد استفاده این گیاه میوه آن می باشد. اولین مورد گزارش شده از مصرف آن توسط بقراط بوده که از خوابانده آن در شراب در جهت کنترل خونریزی بعد از زایمان استفاده کرده است.
 
خواص گیاه دارویی پنج انگشت:
با تاثیرگذاری بر محور مرکزی ترشح هورمون در بدن یعنی هیپوتالاموس - هیپوفیز با افزایش LH و کاهش FSH تاثیرات خود را اعمال میکند.
 
تنظیم پریود: با افزایش ترشح پروژسترون به استروژن باعث بهبود عملکرد تخمدان می گردد. لذا اختلالات پریود را کاهش می دهد.

 تنظیم ترشح پرولاکتین: در افزایش ترشح پرولاکتین با اتصال مستقیم بر روی گیرنده های دوپامینی منجر به کاهش ترشح پرولاکتین می شود.
 
جلوگیری از اختلالات سینه ها: از اختلالات سینه ها حین پریود جلوگیری کرده باعث افزایش ترشح شیر از سینه ها شده و منجر به افزایش سایز سینه ها می شود.
 
کاهش علایم یائسگی: با بهبود ترشحات هورمونی از میزان عوارض حین یائسگی کم می کند و علی الخصوص از گرگرفتگی می کاهد.
 
مهار فیبروم رحم: از رشد فیبروم در جدار رحم جلوگیری می کند.


موارد مصرف:
پیشگیری قاعدگی دردناک: با تنظیم هورمونهای زنانه از بروز پریود دردناک پیشگیری می کند.

 اختلالات پریود: بواسطه تعدیل نسبت پروژسترون به استروژن از بروز اختلالات پریود جلوگیری می کند.
 
درمان نارسایی تخمدان(Corpus Luteum insufficiency): در مواردی که تخمدان قادر به تخمک گذاری نمی باشد با اصلاح نسبت پروژسترون به استروژن باعث افزایش عملکرد تخمدان و بهبود تخمک گذاری می شود.
 
پریود دردناک: با مکانیسم فوق از درد پستانها ورم و درد بدن در حین پریود می کاهد.
 
قطع غیر طبیعی پریود: باعث درمان قطع شدن غیر طبیعی پریود و افزایش یا کاهش میزان خونریزی و اختلال زمان بروز پریود می شود.

 افزایش ترشح پرولاکتین: مخصوصا" اگر توام با اختلال پریود باشد موثر است.
 
اندومتریوز: در موارد خفیف اندومتریوز اثرات مثبت آن گزارش شده است.
 
گرگرفتگی و عوارض یائسگی: باعث کاهش علایم یائسگی بخصوص گرگرفتگی می شود.
 
موارد منع مصرف و احتیاط:
در کسانیکه سابقه حساسیت پوستی دارند احتمال بروز ضایعات پوستی بیشتر است.

در مواردی که بعد از زایمان مصرف شود زمان شروع اولین پریود را جلو می اندازد.

 مصرف در دوران بارداری:
بعلت اثرات قاعده آوری آن ممنوع می باشد.
 
مصرف در دوران شیردهی:
با رعایت احتیاط مجاز است.


ویتاگنوس
از این گیاه داروی گیاهی ویتاگنوس ساخته شده است که هم اکنون بصورت قرص و قطره  موجود می باشد. این دارو به علت بی ضرری، در تمام جهان بدون نسخه در داروخانه ها ارائه می شود و جزو فهرست داروهای OTC است. البته بهتر است مصرف كننده با پزشک خود مشورت كند.
 
مقدار مصرف عادی قطره آن، روزانه یک بار و به صورت 40 قطره در نصف استكان آب می باشد. برای بدست آوردن نتایج مطلوب، بهتر است یك دوره ی 4 تا 6 ماهه از «ویتاگنوس» استفاده شود و در صورت لزوم می توان تا مدت ها آن را ادامه داد.
 
 توجه: درمان با ویتاگنوس بسیار طولانی مدت می باشد برای مثال برای درمان قطع شدن غیر طبیعی پریود حدود 5/1 سال زمان لازم است ولیکن علایم بهبودی در عرض یک یا دو سیکل قاعدگی بروز می کند.

 

چهار گيـاه تقـويـت کنـنـده میل جنسـي

تقـويـت کنـنـده میل جنسـي,داروی افزایش میل جنسـي, گيـاه تقـويـت کنـنـده میل جنسـي

چهار گيـاه تقـويـت کنـنـده میل جنسـي

عوامل مختلفي‌ از جمله مسايل روحي رواني، نوع تغذيه، تحرك، شرايط آب‌وهوايي، سن، بسياري از داروها و بعضي از بيماري‌ها مي‌توانند در كاهش يا افزايش ميل جنسي در مردان و زنان تاثيرگذار باشند. بسياري از گياهان نيز با توجه به مواد موجود در آنها مي‌توانند براي كاهش يا افزايش اين ميل موثر باشند...

 البته قدرت گياهان از اين نظر يكسان نيست و مواد موثر و ميزان مصرف آنها در اين اثر دخالت دارد. در اين مقاله به چند گياه افزايش‌دهنده ميل جنسي در مردان و زنان و يك داروي گياهي كه فقط در خانم‌ها باعث افزايش ميل‌جنسي و برطرف‌كردن بي‌ميلي و سردمزاجي مي‌شود، اشاره مي?کنم.
  
1 )دارچـيـن
 دارچين پوست درختي بسيار معطر است. دارچين را از زمان‌هاي قديم به عنوان دارو و غذا استفاده مي‌كردند و در حال حاضر از پرمصرف‌ترين ادويه‌هاي معطر جهان است. خواص مهم دارچين شامل آثار ضددرد، ضدميكروب، ضدتهوع، ضداسهال، ضدهيستامين، كاهش‌دهنده پرفشاري خون، كاهش‌دهنده چربي خون، محرك و مقوي معده و چند اثر ارزنده ديگر است. يكي از خواص دارچين به دليل طبيعت گرم آن، افزايش‌دهنده قواي جنسي است. دارچين به صورت پودر مي‌تواند به اشكال مختلف مصرف شود.

 

مقدار مصرف معمولي و بدون ضرر آن تا 4 گرم در روز است و بهتر است در 2 يا 3 نوبت مصرف شود. مصرف مقدار زياد آن باعث بي‌خوابي و حركت تند قلب مي‌شود. پودر دارچين را بايد در ظروف شيشه‌اي رنگي يا فلزي نگهداري كرد و در آنها را محكم بست تا رايحه آن از بين نرود. همچنين بايد آن را از محل گرم و نور آفتاب حفظ كرد چون باعث كاهش و تخريب رايحه آن شده و از آثار آن كاسته مي‌شود.

  2 )زنـجبـيـل
 زنجفيل يا زنجبيل ريزوم نوعي ريشه‌ گياهي است كه به‌صورت متورم و گره‌دار است. زنجفيل به دو شكل تازه و خشك در بازار وجود دارد و گاهي نوع خشك آن را آسياب و پودر مي‌كنند. زنجفيل طبيعت گرمي دارد و مزه آن تند و سوزاننده است و داراي رايحه‌اي قوي و خوش‌بوست. زنجفيل از قديم به‌خصوص در نواحي شرقي دنيا به‌وفور به‌عنوان معطركننده غذاها، داروها و به عنوان يك گياه دارويي مهم استفاده مي‌شده و امروزه يكي از پرمصرف‌ترين گياهان دارويي و غذايي است. آثار مهم زنجفيل شامل خاصيت ضدتهوع و استفراغ قوي، ضداكسيدان و ضدسرطان، كاهش‌دهنده چسبندگي پلاكت‌ها (رقيق‌كردن خون)، هضم‌كننده، محرك و مغذي معده، ضدميكروب، كاهش‌دهنده كلسترول، معرق، صفراآور و چند اثر مهم ديگر است.

 

يكي از آثار زنجفيل، افزايش قواي جنسي است. مصرف زنجفيل، تا روزي 3 گرم بلامانع است كه مي‌توان آن را در 2 يا 3 نوبت استفاده كرد. مصرف بيش از حد زنجفيل باعث تحريك مخاط‌ها مي‌شود و ممكن است به روده و معده آسيب برساند. افرادي كه داروهاي قلبي و ضدانعقاد خون مصرف مي‌كنند بايد با احتياط از زنجفيل استفاده كنند. به تازگي يك محصول استاندارد و صنعتي به نام قطره «آرومين» از زنجفيل به بازار ارائه شده كه در داروخانه‌ها موجود است و بدون نسخه در اختيار مصرف‌كنندگان قرار مي‌گيرد. اين قطره را مي‌توان روزي 1 تا 3 نوبت و هر نوبت 40 قطره در آب يا مايعات ديگر رقيق و مصرف کرد. همچنين مي‌توان آن را در چاي يا غذا هم مورد استفاده قرار داد.

  

تقـويـت کنـنـده میل جنسـي,داروی افزایش میل جنسـي, گيـاه تقـويـت کنـنـده میل جنسـي

   3 )فـلفـل (سبز يا قرمز)
 فلفل‌سبز گياهي است كه از ميوه‌هاي آن استفاده مي‌شود. فلفل قرمز نيز همين گياه و ميوه است كه با گذشت زمان و پس از رسيدن كامل فلفل‌سبز تغيير رنگ مي‌دهد و كم‌كم قرمز مي‌شود. فلفل از ادويه‌هاي تند بسيار پرمصرف‌ دنياست كه نقش مهمي در تغذيه دارد و مخصوصا در قسمت‌هاي شرقي جهان مورداستفاده قرار مي‌گيرد. به غير از مصرف خوراكي، داروهايي نظير شمع‌هاي طبي و پمادهايي از فلفل تهيه مي‌شود كه به عنوان ضددردهاي اسكلتي مصرف زيادي دارد.

 

مهم‌ترين آثاري كه تاكنون در مورد فلفل مطالعه و به اثبات رسيده است شامل آثار ضددرد، رقيق‌كننده خون‌ (افرادي كه خونشان غليظ است)، ضدميكروب، ضدسرطان، آنتي‌اكسيدان، ضدنفخ و اسپاسم، ضدتب، محرك گردش خون، معرق، محرك و مقوي معده، هضم‌كننده غذا، اشتهاآور، كاهش‌دهنده چربي خون و آثار ديگر است. با توجه به طبيعت گرم قابل‌توجه، فلفل داراي اثر افزايش قواي جنسي است و جزو ادويه‌‌هاي محرك محسوب مي‌شود. مصرف فلفل درحد خوراكي بدون عارضه است و فقط ممكن است بعضي‌ها به آن حساسيت داشته باشند. مصرف بيش از اندازه فلفل ممكن است باعث التهابات غشاي مخاطي روده و معده شود.

  4 )پنـج انـگشـت
 يك داروي گياهي که در زنان باعث افزايش قواي جنسي، جلوگيري از بي‌ميلي و سردمزاجي مي‌شود، قطره ويتاگنوس (Vitaxnus) است كه به شكل قرص هم ارائه شده است. اين دارو از گياه پنج انگشت (Vitex agnus – castus) تهيه شده و به صورت قطره يا قرص مورد استفاده قرار مي‌گيرد. اين دارو در درمان سردمزاجي زنان از مصرف بالايي برخوردار است. آثار مهم اين قرص و قطره شامل آثار رفع اختلالات قاعدگي، رفع اختلال‌هاي يائسگي، موثر در كيست‌هاي رحم و تخمدان، موثر در فيبروم، جلوگيري از تنبلي تخمدان، موثر در بعضي ناباروري‌ها، موثر در رفع آكنه و جوش صورت خانم‌ها و انواع ديگر مشكل‌هاي زنان است كه مربوط به اختلال‌هاي هورموني است.

 

ويتاگنوس با عمل تنظيم هورمون‌ها علاوه بر آثار ذكرشده مي‌تواند در بي‌ميلي و سردمزاجي خانم‌ها موثر باشد. اين داروي گياهي به دو شكل قرص و قطره تهيه شده و داراي آثار يكساني است. ويتاگنوس در تمام داروخانه‌هاي ايران و بدون نسخه به مصرف‌كنندگان عرضه مي‌شود. اطلاعات لازم در راهنماي همراه دارو ارائه شده است.
 
گياهان ديگري كه در افزايش قواي جنسي مي‌توانند موثر باشند شامل: انار، انجير، پسته، خرما، جوز بويا، كنجد، نخود، نارگيل، برنج، شاهي و خارخسك هستند.

 

کسب درآمد http://ice-popup.ir/ref:91 http://ice-popup.ir/user/signup/ref:91

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم مطالبی رو که در این وبلاگ قرار میدم براتون مفید باشه و از انتخابتون ممنونم...
موضوعات
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان اینجا همه چی درهمه و آدرس neloo.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 363
بازدید دیروز : 154
بازدید هفته : 363
بازدید ماه : 1312
بازدید کل : 98257
تعداد مطالب : 191
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید


دریافت كد گالری عكس در وب





استخاره آنلاین با قرآن کریم


تعبیر خواب






فال حافظ